عشقی که بهم دادی
"part 86"
*از زبان ا.ت
بعد از اینکه تهیونگ حرفاشو زد همه مون رفتیم بیرون
من رفتم بیرون که یه هوایی عوض کنم
هنوز به هانا چیزی نمبگم چون خیلی دهن لقه
*از زبان هانا
این چندوقتا همش دارم با جیمین وقت میگذرونم
ولی من از درخواست آینده ش میترسم
ازدواج!
چیزی که همیشه ازش میترسیدم
چون بچه ی طلاقم
هميشه ازش میترسیدم
*نیم ساعت بعد
*از زبان تهیونگ
معلوم نیست ا.ت کجا غیبش زده
حتما رفته هوایی عوض کنه
ولی خیلی طول کشیده
خداروشکر که قضیه لپ تاپ رفع و رجوع شد
وگرنه جفتمون به فنا میرفتیم
گوشیمو از روی میز برداشتم و بهش زنگ زدم
_الو ا.ت
+الو سلام
_سلام...معلومه کجایی؟
+الان برمیگردم...رفتم یکم باد بخوره به کله م
_باشه پس منتظرتم
خیلی خوشحال بودم که جلسه خوب پیش رفت
ازین بهتر نمیشد
یهو توجهم به پرونده حضانت جیهون افتاد
لبخندی زدم
باید کنسلش کنم
چون الان جفتشونو دارم
من دوباره به ا.ت برگشتم ولی نمیدونم اون اینو میخواد یا نه
امیدوارم احساسمون مث سابق دو طرفه باشه
صدای در اتاقم اومد
_بله بفرمایید
ا.ت اومد تو
لبخند زدم و اومد سمت میزم و وایستاد پشت میز و کنار صندلیم
چرخیدم سمتش
_میدونستی عالی بودی؟
+ولی قضیه لپ تاپا خیلی بهمم ریخت
لپتاپمو داد و منم لپتاپشو دادم
+جیهون لپ تاپا رو جا به جا بهمون داده...تقصیری هم نداشته چون عین همن
_ا.ت!
نشست روی میزم و گفت
+بله؟
_م..میخواستم بگم که...
نفس عمیق کشیدم و ادامه دادم
_ا.ت...قضیه های گذشته دیگه نباید اذیتمون کنه...من و تو جفتمون اشتباه کردیم و ۵ سالو از دست دادیم...
بچه ها ببهشید دیشب نمیتونستم پست آپلود کنم هرچی تلاش کردم نشد
*از زبان ا.ت
بعد از اینکه تهیونگ حرفاشو زد همه مون رفتیم بیرون
من رفتم بیرون که یه هوایی عوض کنم
هنوز به هانا چیزی نمبگم چون خیلی دهن لقه
*از زبان هانا
این چندوقتا همش دارم با جیمین وقت میگذرونم
ولی من از درخواست آینده ش میترسم
ازدواج!
چیزی که همیشه ازش میترسیدم
چون بچه ی طلاقم
هميشه ازش میترسیدم
*نیم ساعت بعد
*از زبان تهیونگ
معلوم نیست ا.ت کجا غیبش زده
حتما رفته هوایی عوض کنه
ولی خیلی طول کشیده
خداروشکر که قضیه لپ تاپ رفع و رجوع شد
وگرنه جفتمون به فنا میرفتیم
گوشیمو از روی میز برداشتم و بهش زنگ زدم
_الو ا.ت
+الو سلام
_سلام...معلومه کجایی؟
+الان برمیگردم...رفتم یکم باد بخوره به کله م
_باشه پس منتظرتم
خیلی خوشحال بودم که جلسه خوب پیش رفت
ازین بهتر نمیشد
یهو توجهم به پرونده حضانت جیهون افتاد
لبخندی زدم
باید کنسلش کنم
چون الان جفتشونو دارم
من دوباره به ا.ت برگشتم ولی نمیدونم اون اینو میخواد یا نه
امیدوارم احساسمون مث سابق دو طرفه باشه
صدای در اتاقم اومد
_بله بفرمایید
ا.ت اومد تو
لبخند زدم و اومد سمت میزم و وایستاد پشت میز و کنار صندلیم
چرخیدم سمتش
_میدونستی عالی بودی؟
+ولی قضیه لپ تاپا خیلی بهمم ریخت
لپتاپمو داد و منم لپتاپشو دادم
+جیهون لپ تاپا رو جا به جا بهمون داده...تقصیری هم نداشته چون عین همن
_ا.ت!
نشست روی میزم و گفت
+بله؟
_م..میخواستم بگم که...
نفس عمیق کشیدم و ادامه دادم
_ا.ت...قضیه های گذشته دیگه نباید اذیتمون کنه...من و تو جفتمون اشتباه کردیم و ۵ سالو از دست دادیم...
بچه ها ببهشید دیشب نمیتونستم پست آپلود کنم هرچی تلاش کردم نشد
۳.۴k
۲۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.