𝐂𝐫𝐢𝐦𝐢𝐧𝐚𝐥 [جنایتکار]
𝐂𝐫𝐢𝐦𝐢𝐧𝐚𝐥 [جنایتکار]
𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟑𝟑
از عصبانیت چشمام قرمز شده بود من تمام این مدت که انگلیس بودم کلا یک ماه بود ات رو سپرده بودم دست کوک مطمئن بودم هر جا میره حواسش بهش هست و از دستش چیزی در نمیره مخصوصا هم اگر ات باشه چطوری این از دستش در رفته
کوک چطوری نفهمیده همچین موضوعی رو فقط پاکت رو برداشتم رفتم سمت اتاق پدرم بدون در زدن رفتم داخل که با تعجب نگاهم کرد پاکت رو پرت کردم روی میز جلوش
ته: وقتی داشتم از در خونه میرفتم بیرون نگفتم حواست به ات من باشه مثلا اسم خودت رو میزانی پدرررررر جواب من رووووو بدههههههههه من زنم رو دست پدرم مگه نسپردممممممم
پدر ته: من نمی دونم این عکسا از کجا اومده من ات رو خیلی خوب میشناسم این بچه کل مسیر رفت و برگشتش دانشگاه خونه بوده هیچ جای دیگه نرفته من بهت قول میدم
ته :پس این عکسا چیهههههههههههه
بدون اینکه منتظر پاسخی از طرف پدرم باشم از اتاق با عصبانیت زدم بیرون و با آخرین سرعت با ماشین میرفتم سمت خونه توی اون پاکتهای لعنتی عکس ات با به پسر عوضی بود که داشتن هم رو میbوسیدن ..........
(ات ویو)
توی اتاق بودم که با صدای محکم بسته شدن در خونه از جام پریدم تا خواستم از اتاق برم بیرون که ببینم چی شده در اتاق خواب مشترکم با تهیونگ با شتاب باز شد و قامت تهیونگ دم در نمایان شد....... خواستم بپرم بغلش که محکم زد تخت سینه ام که پرت شدم عقب رو زمین
ات: ...... چی کا.... کار میکنی
محکم از موهام گرفت و پرتم کرد رو تخت که از درد جیغی زدم که با خوردن سیلی به صورتم اشک تو چشمام جمع شد ........ یعنی واقعا تهیونگ بعد از اون همه وعده های عاشقانه به من سیلی زد ؟؟؟؟؟؟
ات :چیکار میکنییییییییی چتههههههه
ته :من چمه ها| انگار فکر کردی من
رفتم انگلیس هر غلطی دلت میخواد می تونی بکنی...هاااا؟؟؟؟
ات :چی داری میگی
ته :خفه شوووووووو
( سیلی زد بهت)
ات :چرااااا داری میزنی
ته :چقدر تو رو داری
ات: من چی کار کردم مگه
(اشک هات دیگه از چشمات راه افتاده بود)
ته چرااااااا مگه بهت نگفته بودم مگه بهت نگفتهههههه بودم اگر خیانت کنی میکشمت مگهههههههههههه نگفته بودمممممممممممممم
ات :به خداااااا خیانت نکردم راست میگم
ته :خفههههههههههه شوووووو (سیلی زد بهت )
ات: نکنننننننن تو حق نداری
( دوباره بهت سیلی زد اما این بار اونقدر محکم بود که لبت پاره شد)
ات :اخخخ
دوباره از موهات گرفت کشیدت بالا روی تخت و دستت رو با کراواتش به تاج تخت بست
ات: چی کاررررررررر داری می کنییییییییییی باز کننننننن دستممممممم روووووووو ترو خداااا بسسههههه من کارییییی نکردم
𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟑𝟑
از عصبانیت چشمام قرمز شده بود من تمام این مدت که انگلیس بودم کلا یک ماه بود ات رو سپرده بودم دست کوک مطمئن بودم هر جا میره حواسش بهش هست و از دستش چیزی در نمیره مخصوصا هم اگر ات باشه چطوری این از دستش در رفته
کوک چطوری نفهمیده همچین موضوعی رو فقط پاکت رو برداشتم رفتم سمت اتاق پدرم بدون در زدن رفتم داخل که با تعجب نگاهم کرد پاکت رو پرت کردم روی میز جلوش
ته: وقتی داشتم از در خونه میرفتم بیرون نگفتم حواست به ات من باشه مثلا اسم خودت رو میزانی پدرررررر جواب من رووووو بدههههههههه من زنم رو دست پدرم مگه نسپردممممممم
پدر ته: من نمی دونم این عکسا از کجا اومده من ات رو خیلی خوب میشناسم این بچه کل مسیر رفت و برگشتش دانشگاه خونه بوده هیچ جای دیگه نرفته من بهت قول میدم
ته :پس این عکسا چیهههههههههههه
بدون اینکه منتظر پاسخی از طرف پدرم باشم از اتاق با عصبانیت زدم بیرون و با آخرین سرعت با ماشین میرفتم سمت خونه توی اون پاکتهای لعنتی عکس ات با به پسر عوضی بود که داشتن هم رو میbوسیدن ..........
(ات ویو)
توی اتاق بودم که با صدای محکم بسته شدن در خونه از جام پریدم تا خواستم از اتاق برم بیرون که ببینم چی شده در اتاق خواب مشترکم با تهیونگ با شتاب باز شد و قامت تهیونگ دم در نمایان شد....... خواستم بپرم بغلش که محکم زد تخت سینه ام که پرت شدم عقب رو زمین
ات: ...... چی کا.... کار میکنی
محکم از موهام گرفت و پرتم کرد رو تخت که از درد جیغی زدم که با خوردن سیلی به صورتم اشک تو چشمام جمع شد ........ یعنی واقعا تهیونگ بعد از اون همه وعده های عاشقانه به من سیلی زد ؟؟؟؟؟؟
ات :چیکار میکنییییییییی چتههههههه
ته :من چمه ها| انگار فکر کردی من
رفتم انگلیس هر غلطی دلت میخواد می تونی بکنی...هاااا؟؟؟؟
ات :چی داری میگی
ته :خفه شوووووووو
( سیلی زد بهت)
ات :چرااااا داری میزنی
ته :چقدر تو رو داری
ات: من چی کار کردم مگه
(اشک هات دیگه از چشمات راه افتاده بود)
ته چرااااااا مگه بهت نگفته بودم مگه بهت نگفتهههههه بودم اگر خیانت کنی میکشمت مگهههههههههههه نگفته بودمممممممممممممم
ات :به خداااااا خیانت نکردم راست میگم
ته :خفههههههههههه شوووووو (سیلی زد بهت )
ات: نکنننننننن تو حق نداری
( دوباره بهت سیلی زد اما این بار اونقدر محکم بود که لبت پاره شد)
ات :اخخخ
دوباره از موهات گرفت کشیدت بالا روی تخت و دستت رو با کراواتش به تاج تخت بست
ات: چی کاررررررررر داری می کنییییییییییی باز کننننننن دستممممممم روووووووو ترو خداااا بسسههههه من کارییییی نکردم
۶.۵k
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.