پارت نوزدهم.
پارت نوزدهم.
جیمین: جونگ کوک همه چی اماده کردی برای فردا؟...
جونگ کوک: اره برای فردا بلیط گرفتم.....
صبح روز بعد: جیمین: هوفففف......
جونگ کوک: چیه باز... الان که دیگه داریم میریم، کمتر از چهارساعت دیگه کره هستیم.....
جیمین: اره میدونم، راستش از اینکه قراره دوباره سانیا رو ببینم کلافه میشم.......
جونگ کوک: چ چ چی.... رابطتون خراب شده؟ شما دوتا که جونتون واسه هم درمیرفت..... تو عاشقش بودی که....
جیمین: جونگ کوک همونطور که گفتم قضیش طولانیه..... من هیچ حسی به سانیا ندارم.... اونا همش نقش بود......
جونگ کوک: چ چ چییی.......
تهیونگ: سلام عزیزم، خوبی سوزی جانم......
سوزی: سلام تهیونگ..... ممنون..........
تهیونگ: راستی کارت عروسی رو اوردم.... اسم تمام کسایی که میخوای دعوت کنی رو بنویس..... بعد به یه نفر میگم کارتارو بهشون برسونه...
سوزی: باشه عزیزم....
تهیونگ: اوه من باید برم، خدافظ عشقم...
سوزی: خدافظ......
سوزی: هوففف.... چقدرم این کارت عروسیا زیاده.... خب اول اسم کیو بنویسم.........خب اول جولیان دوست صمیمیم، نایکا، الیزابت، رز، سارا، سونیا،.................
سوزی: اسم یه نفرو فراموش کردم.......... پارک جیمین........ بهتره به اونم دعوت نامه بفرستم.......
جیمین: جونگ کوک سفر خوبی بود، خوش گذشت ممنون، خب خدافظ..............
جونگ کوک: اگه تو بهش گند نمیزدی بیشتر خوش میگذشت، خدافظ جیمین.........
جیمین: در امارتو باز کردم، چقدرحالم دیگه از اینجا بهم میخوره...
#ارباب جوان رسیدن بخیر........ خوش اومدید.......
جیمین: ممنون..... مامان و سانیا خونه هستن؟
#نخیر قربان، مادرتون و سانیا خانوم رفتن بیرون.......
جیمین: اها، باشه.... من میرم استراحت میکنم....
#ببخشید ارباب جوان.....
جیمین: چیه
#یه کارت دعوت اومده، به شما هستش.... کارت عروسیه
جیمین: هوم؟ چی...... مال کیه.... بدش به من..........
(این روزا زیاد نمیتونم پارت بزارم، چون زیاد اجازه ندارم گوشی بردارم، باید درس بخونم، وقتایی هم که گوشی گیرم میاد پارت میزارم....... فعلا خدافظ بچه ها، بوس بوس💋)
جیمین: جونگ کوک همه چی اماده کردی برای فردا؟...
جونگ کوک: اره برای فردا بلیط گرفتم.....
صبح روز بعد: جیمین: هوفففف......
جونگ کوک: چیه باز... الان که دیگه داریم میریم، کمتر از چهارساعت دیگه کره هستیم.....
جیمین: اره میدونم، راستش از اینکه قراره دوباره سانیا رو ببینم کلافه میشم.......
جونگ کوک: چ چ چی.... رابطتون خراب شده؟ شما دوتا که جونتون واسه هم درمیرفت..... تو عاشقش بودی که....
جیمین: جونگ کوک همونطور که گفتم قضیش طولانیه..... من هیچ حسی به سانیا ندارم.... اونا همش نقش بود......
جونگ کوک: چ چ چییی.......
تهیونگ: سلام عزیزم، خوبی سوزی جانم......
سوزی: سلام تهیونگ..... ممنون..........
تهیونگ: راستی کارت عروسی رو اوردم.... اسم تمام کسایی که میخوای دعوت کنی رو بنویس..... بعد به یه نفر میگم کارتارو بهشون برسونه...
سوزی: باشه عزیزم....
تهیونگ: اوه من باید برم، خدافظ عشقم...
سوزی: خدافظ......
سوزی: هوففف.... چقدرم این کارت عروسیا زیاده.... خب اول اسم کیو بنویسم.........خب اول جولیان دوست صمیمیم، نایکا، الیزابت، رز، سارا، سونیا،.................
سوزی: اسم یه نفرو فراموش کردم.......... پارک جیمین........ بهتره به اونم دعوت نامه بفرستم.......
جیمین: جونگ کوک سفر خوبی بود، خوش گذشت ممنون، خب خدافظ..............
جونگ کوک: اگه تو بهش گند نمیزدی بیشتر خوش میگذشت، خدافظ جیمین.........
جیمین: در امارتو باز کردم، چقدرحالم دیگه از اینجا بهم میخوره...
#ارباب جوان رسیدن بخیر........ خوش اومدید.......
جیمین: ممنون..... مامان و سانیا خونه هستن؟
#نخیر قربان، مادرتون و سانیا خانوم رفتن بیرون.......
جیمین: اها، باشه.... من میرم استراحت میکنم....
#ببخشید ارباب جوان.....
جیمین: چیه
#یه کارت دعوت اومده، به شما هستش.... کارت عروسیه
جیمین: هوم؟ چی...... مال کیه.... بدش به من..........
(این روزا زیاد نمیتونم پارت بزارم، چون زیاد اجازه ندارم گوشی بردارم، باید درس بخونم، وقتایی هم که گوشی گیرم میاد پارت میزارم....... فعلا خدافظ بچه ها، بوس بوس💋)
۸۱.۲k
۲۰ تیر ۱۴۰۰