(ارباب عمارت)ρꪖ𝕣𝕥.6
ا.ت*ویو
چخبره شده ویلای من و تهیونگ این روح خونه شده تهیونگ کجاست.
غروب بود برق ها همه خاموش بود از ترس دارم میمیرم.
گوشیم و برداشتم دیدم تهیونگ برام پیام فرستاده
پیام:عزیزم معذرت میخوام رفتم چند ساعت دیگه بر میگردم.
توف تو این شانس الان ها پس دیگه بر میگرده باید باید صبر کنم.
هیچی یادم نمیاد چی شد اصلا اها.
(پرش زمانی چند ساعت پیش)
بازیم رو با تهیونگ تمام کردم،روی مبلیم خیلی خسته ام.
سرم رو گذاشتم روی شونه ی تهیونگ
(بازگشت به حال)
اهان الان فهمیدم چرا،برای چی،خوابم برده بود
یونهی*ویو
غروبه دارم به حرف های اون کایای عوضی فکر میکنم.
۱ میلیارد پول میخواد،اگر ندم این پول رو بهش همچی رو به جیهونگ میگه
جیهونگ میدونه که من قبلا شوهر سابقم کایا بود ولی نمیدونه که.
هیوک پسر خودش نیست،اگر بدونه کارم تمومه.
اون فکر میکنه هیوک پسرشه
ته*ویو
توی بار هستم،داستانش مفصله،خیلی طول میکشه تا بخوام توضیح بدم.
ته:عوضی ولم کن من دوست ندارم،این و بفهم
لارانا:فکر کردی با قلب یه دختر میتونی اینکار کنی،الان قلب من از وسط نصف شده
ته:فکر کردی این حرف هارو باور دارم،تو از اول برای پول باهام بودی
لارانا:من فکر میکردم تو از ا.ت جدا میشی
ته:من عاشق ا.ت هستم،مهم نیست برام که ما چند بار باهم رابطه ی جنسی داشتیم
لارانا:اون موقع ها چرا به ا.ت فکر نمیکردی
ته:من دوست داشتم ولی تا اون موقع که تورو بو یونجین دیدم،تو چطور با من اینکار کردی
لارانا:ولی باور کن با اینکه من برای خودم باید مردای پولدار رو تور کنم،با تو نبودم اول قصد بدی داشتم میخواستم باهات ازدواج کنم،ولی بعد عاشقت شدم واقعا
ته:لارانا ولم کن،تو این و بهم بگو که یونجین خبر داره
لارانا:نمیدونم،شاید نه و شاید اره
ته:اگه یه کلمه به ا.ت یل کسی بگی میکشمت دختر،باور کن که میکشمت،ا.ت جایی که تو قلبم داره رو هیچکس نمیتونه جاش و پر کنه
چخبره شده ویلای من و تهیونگ این روح خونه شده تهیونگ کجاست.
غروب بود برق ها همه خاموش بود از ترس دارم میمیرم.
گوشیم و برداشتم دیدم تهیونگ برام پیام فرستاده
پیام:عزیزم معذرت میخوام رفتم چند ساعت دیگه بر میگردم.
توف تو این شانس الان ها پس دیگه بر میگرده باید باید صبر کنم.
هیچی یادم نمیاد چی شد اصلا اها.
(پرش زمانی چند ساعت پیش)
بازیم رو با تهیونگ تمام کردم،روی مبلیم خیلی خسته ام.
سرم رو گذاشتم روی شونه ی تهیونگ
(بازگشت به حال)
اهان الان فهمیدم چرا،برای چی،خوابم برده بود
یونهی*ویو
غروبه دارم به حرف های اون کایای عوضی فکر میکنم.
۱ میلیارد پول میخواد،اگر ندم این پول رو بهش همچی رو به جیهونگ میگه
جیهونگ میدونه که من قبلا شوهر سابقم کایا بود ولی نمیدونه که.
هیوک پسر خودش نیست،اگر بدونه کارم تمومه.
اون فکر میکنه هیوک پسرشه
ته*ویو
توی بار هستم،داستانش مفصله،خیلی طول میکشه تا بخوام توضیح بدم.
ته:عوضی ولم کن من دوست ندارم،این و بفهم
لارانا:فکر کردی با قلب یه دختر میتونی اینکار کنی،الان قلب من از وسط نصف شده
ته:فکر کردی این حرف هارو باور دارم،تو از اول برای پول باهام بودی
لارانا:من فکر میکردم تو از ا.ت جدا میشی
ته:من عاشق ا.ت هستم،مهم نیست برام که ما چند بار باهم رابطه ی جنسی داشتیم
لارانا:اون موقع ها چرا به ا.ت فکر نمیکردی
ته:من دوست داشتم ولی تا اون موقع که تورو بو یونجین دیدم،تو چطور با من اینکار کردی
لارانا:ولی باور کن با اینکه من برای خودم باید مردای پولدار رو تور کنم،با تو نبودم اول قصد بدی داشتم میخواستم باهات ازدواج کنم،ولی بعد عاشقت شدم واقعا
ته:لارانا ولم کن،تو این و بهم بگو که یونجین خبر داره
لارانا:نمیدونم،شاید نه و شاید اره
ته:اگه یه کلمه به ا.ت یل کسی بگی میکشمت دختر،باور کن که میکشمت،ا.ت جایی که تو قلبم داره رو هیچکس نمیتونه جاش و پر کنه
۳.۷k
۱۴ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.