تکپارتی(درخواستی)P2
#تک_پارتی #تکپارتی
#درخواستی
#یونجون
&2
_نه عزیزم تو چشاتو ببند و استراحت کن من بعد اتمام کار میام..
هوف بلندی کشیده و چشاتو بستی..
این مرد اونقد آروم رو پات مرحم میزد که حتا متوجه درد هم نمیشدی البته هر از گاهی ازت میپرسید که درد نداری و تو هم با لبخند بهش نه میگفتی..
_تموم شد..
چشاتو با ذوق باز کردیو گفتی:واقعا خوب حالا بیا بغلم..
خندید و بلند شد کتشو درآورد و رو مبل گذاشتو به طرفت امد رو تخت نشست و آروم وارد بغلت شد..
دستاتو قفل پشت گردنت کردیو محکم به بغلت کشیدیش میتونستی بگی بوش واقعا دیونه کننده بود..
_دوست دارم ا.ت
+من بیشتر..
_نخیر..*از بغلت درامد و به چشات زل زد*من بیشتر..
+نه م..*حرفت با قرار گرفتن لباش رو لبات قطع شد..
آروم و با ملایمت در عین حال عمیق و با حس میبوسیدت البته تو هم ثانیه ای نگذشت که همراه بوسه اش شدی..
بعد گرفتن یه کام کوچیک از لبت جدا شدو خمار به چشات زل زد..
_بهتره بگیم من مال توئم و...*با چشمای خمار که نیازشو بهت نشون میداد روت خیمه زد و در حالی که داشت با بی کلافگی دکمه های پیرهنشو باز میکرد ادامه داد*تو مال منی!!!
The end . . .
#درخواستی
#یونجون
&2
_نه عزیزم تو چشاتو ببند و استراحت کن من بعد اتمام کار میام..
هوف بلندی کشیده و چشاتو بستی..
این مرد اونقد آروم رو پات مرحم میزد که حتا متوجه درد هم نمیشدی البته هر از گاهی ازت میپرسید که درد نداری و تو هم با لبخند بهش نه میگفتی..
_تموم شد..
چشاتو با ذوق باز کردیو گفتی:واقعا خوب حالا بیا بغلم..
خندید و بلند شد کتشو درآورد و رو مبل گذاشتو به طرفت امد رو تخت نشست و آروم وارد بغلت شد..
دستاتو قفل پشت گردنت کردیو محکم به بغلت کشیدیش میتونستی بگی بوش واقعا دیونه کننده بود..
_دوست دارم ا.ت
+من بیشتر..
_نخیر..*از بغلت درامد و به چشات زل زد*من بیشتر..
+نه م..*حرفت با قرار گرفتن لباش رو لبات قطع شد..
آروم و با ملایمت در عین حال عمیق و با حس میبوسیدت البته تو هم ثانیه ای نگذشت که همراه بوسه اش شدی..
بعد گرفتن یه کام کوچیک از لبت جدا شدو خمار به چشات زل زد..
_بهتره بگیم من مال توئم و...*با چشمای خمار که نیازشو بهت نشون میداد روت خیمه زد و در حالی که داشت با بی کلافگی دکمه های پیرهنشو باز میکرد ادامه داد*تو مال منی!!!
The end . . .
۲۱.۰k
۱۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.