(پارت۷۴)
جونگ کوک:نه هنوز...
ا/ت:هنوز چییییی!!
جونگ کوک:هنوز دو طبقه ی دیگه مونده!!
ا/ت:اوه مای گاد!!!خیلی غم انگیزه...
جونگ کوک:خیلی خب...دیگه وقتشه...وقتشه...سوار بشیم...ا/تتتتت هیچوقت فراموشت نمیکنمممم
ا/ت:منم همینطورررر...
قدم اول...قدم دوم... قدم سوم...
و بالاخره سوار آسانسور شدن...
ا/ت:ام..آنقدرها هم بد نیست
جونگ کوک:آره اما...تا قبل از اومدن مردم...
ا/ت:باید زودتر پیاده بشیم و به سمت ماشین بریم!
جونگ کوک:آره..فکنم آسانسور دیگه داره وایمیسته...
آسانسور وایساد و پیاده شدن...
جونگ کوک:وایسا!من درو برات باز میکنم
ا/ت سوار ماشین شد و راه افتادن به سمت خونه...
جونگ کوک:مرسی که اومدی ا/ت!کمک بزرگی بود.
ا/ت لبخند زد...
ا/ت:منم ازت ممنونم!
جونگ کوک:ولی مسابقه فردا سر جاشه!
ا/ت:البته!مستر جئون!
جونگ کوک لبخند زد و گفت:دیگه داریم میرسیم!سلام منو به خانوادت برسون جدی خیلی دوسشون دارم...
ا/ت:خانواده من؟؟...
ا/ت:هنوز چییییی!!
جونگ کوک:هنوز دو طبقه ی دیگه مونده!!
ا/ت:اوه مای گاد!!!خیلی غم انگیزه...
جونگ کوک:خیلی خب...دیگه وقتشه...وقتشه...سوار بشیم...ا/تتتتت هیچوقت فراموشت نمیکنمممم
ا/ت:منم همینطورررر...
قدم اول...قدم دوم... قدم سوم...
و بالاخره سوار آسانسور شدن...
ا/ت:ام..آنقدرها هم بد نیست
جونگ کوک:آره اما...تا قبل از اومدن مردم...
ا/ت:باید زودتر پیاده بشیم و به سمت ماشین بریم!
جونگ کوک:آره..فکنم آسانسور دیگه داره وایمیسته...
آسانسور وایساد و پیاده شدن...
جونگ کوک:وایسا!من درو برات باز میکنم
ا/ت سوار ماشین شد و راه افتادن به سمت خونه...
جونگ کوک:مرسی که اومدی ا/ت!کمک بزرگی بود.
ا/ت لبخند زد...
ا/ت:منم ازت ممنونم!
جونگ کوک:ولی مسابقه فردا سر جاشه!
ا/ت:البته!مستر جئون!
جونگ کوک لبخند زد و گفت:دیگه داریم میرسیم!سلام منو به خانوادت برسون جدی خیلی دوسشون دارم...
ا/ت:خانواده من؟؟...
۴.۳k
۰۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.