که جونگکوک به تهیونگ خیلی بعد نگاه کرد تهیونگ با خودش فکر
که جونگکوک به تهیونگ خیلی بعد نگاه کرد تهیونگ با خودش فکر کرد که نکنه کار اشتباهی کرده که خودش خبر نداره ولی ا. ت می دونست که برای چی کوک اینجوری شده.
پ. ک: کوک پسرم(با بغض)
کوک: سلام پدر سلام مادر
مادر کوک که بعد از یک سال پسرش رو دیده بود به بغلش فشورد پدر کوک با نگاه کردن به تهیونگ و کوک فهمید که میونشون خراب شده ولی تهیونگ نمی دوست برای چی اخه مگه چیکار کرده بود که بهترین دوست صمیمیش انقدر باهاش بعد شوده بود؟
پ. ک: کوک پسرم(با بغض)
کوک: سلام پدر سلام مادر
مادر کوک که بعد از یک سال پسرش رو دیده بود به بغلش فشورد پدر کوک با نگاه کردن به تهیونگ و کوک فهمید که میونشون خراب شده ولی تهیونگ نمی دوست برای چی اخه مگه چیکار کرده بود که بهترین دوست صمیمیش انقدر باهاش بعد شوده بود؟
۱۰۲
۲۲ مهر ۱۴۰۳