P11
ویو هیونجین
(خو یه توضیح کوتاهی برای کسایی که نمیدونن بگم هیونجین تازه وارد بار شده بوده و کل کارکنای بار روش کراش داشتن به غیر از ات)
از اون شبی که کل مافیا ها اومده بودن دیگه خبری از ات نشد فقط یادم میاد یه صدای جیغی شنیدم که میگفت
"یونجوننننننننننننننننننننن نهههههههههههههههههههه"
و بعد از اون دیگه صدایی از اون دختره نشنیدم
غرق افکارم بودم که
هیکاری : هیونجین؟ هیونجیننننننننننننننننننننن(داد)
هیونجین : ها ها هاا ب بله؟
هیکاری : معلوم هس کشتیات کجا غرق شدن؟(تعجب)
پاشو بیا کار داریم!
هیکاری داشت میرفت از اونجایی که هیکاری بست فرند ات بود
هیونجین : هیکاری؟!(یه کوچولو بلند)
هیکاری : بله؟
هیونجین : م...میگم از ات خ اهم اهم از ات خبری چرا نی؟
هیکاری چرا برات مهمه؟(با اخم)
ویو هیکاری
وقتی اینو گفت نمیدونم چرا ولی از دستش عصبی شدم از چهرش معلوم بود فهمیده گارد گرفتم
هیونجین : اخه چند روزی هس که نیستش برام عجیبه
هیکاری : بهت مربوطه که کجاس؟تو کیشی ها؟شوهرشی؟دوس پسرشی کیشی هاااااااااااااااااا(عربده)
ویو هیونجین
با این عربده ای که زد یه لحظه خشکم زد با اون قیافه ناز این عربده؟
تا خواستم حرف بزنم
هیکاری : حالا هم گمشو!(رفت)
همینجوری مونده بودم و ناخواگاه رفتم سر کارام ولی فکر ات بد جوری ذهنم رو درگیر کرده بود یعنی کجاس؟
ویو هیکاری
از اون موقعی که هیونجین گف از ات چجبر واقعا اعصابم خطخطی گشت😀😀😀😀
زنگ زدم به ات
جواب نداد دوباره زدم بازم نداد 19 بار بهش زنگ زدم این میشد بیستمین بار!
ویو ات
با زنگ گوشیم از خواب بیدار شدم کسی کنارم نبود یاد حرف کوک افتادم که باید ساعت 4 بریم بیرون
با شتاب بلند شدم که نکنه کوک باشه
با دیدن هیکاری و اینکه ساعت 2 بود از خوشحالی پریدم هواع
×مکالمه ات و هیکاری×
ات :چطوری پشمکککککککککککککککککککککک؟
هیکاری : ات(جدی)
ات : ه...هیکاری؟چی شده؟
هیکاری : میخوام از زبون خودت بشنوم؟
ات: چ...چیو؟
هیکاری :تو ... تو با هیونجین رابطه داری؟
ات : چی میگی تووووووووووووو؟ هاااااااااااااااا
بعد از بیسست دیقه به هیکاری فهموندم که که من باهاش رابطه ندارم ولی واقعا هیونجین چرا اونو از هیکاری پرسید؟
×
×
×
×
×
×
اجوماااااااااااااا؟
اجوما : بله؟
ات :اجوما شماره ی کو ... ارباب رو دارید؟
اجوما : اوه اره بیا 09*************** (لبخند
ات :مرسییییییی(خنده)
رفتم تو اتاق
به کوک زنگ زدم
ویو کوک
مشغول کارام بودم دیدم یه شماره ناشناس زنگ زده بم
کوک : شماره ی که بهش زنگ زدید وجود ندارد لطف...
ات : کوک؟
با صدای ات نمدونم چرا یه ذوقی توم به وجود اومد این دختره ولی خیلی زود باهام گرم گرفته
کوک : بله؟
ات : یه کاری بگم میکنی؟
کوک :........................
حالا ایشالا پارت بعدی رو امروز فردا میزارم
(خو یه توضیح کوتاهی برای کسایی که نمیدونن بگم هیونجین تازه وارد بار شده بوده و کل کارکنای بار روش کراش داشتن به غیر از ات)
از اون شبی که کل مافیا ها اومده بودن دیگه خبری از ات نشد فقط یادم میاد یه صدای جیغی شنیدم که میگفت
"یونجوننننننننننننننننننننن نهههههههههههههههههههه"
و بعد از اون دیگه صدایی از اون دختره نشنیدم
غرق افکارم بودم که
هیکاری : هیونجین؟ هیونجیننننننننننننننننننننن(داد)
هیونجین : ها ها هاا ب بله؟
هیکاری : معلوم هس کشتیات کجا غرق شدن؟(تعجب)
پاشو بیا کار داریم!
هیکاری داشت میرفت از اونجایی که هیکاری بست فرند ات بود
هیونجین : هیکاری؟!(یه کوچولو بلند)
هیکاری : بله؟
هیونجین : م...میگم از ات خ اهم اهم از ات خبری چرا نی؟
هیکاری چرا برات مهمه؟(با اخم)
ویو هیکاری
وقتی اینو گفت نمیدونم چرا ولی از دستش عصبی شدم از چهرش معلوم بود فهمیده گارد گرفتم
هیونجین : اخه چند روزی هس که نیستش برام عجیبه
هیکاری : بهت مربوطه که کجاس؟تو کیشی ها؟شوهرشی؟دوس پسرشی کیشی هاااااااااااااااااا(عربده)
ویو هیونجین
با این عربده ای که زد یه لحظه خشکم زد با اون قیافه ناز این عربده؟
تا خواستم حرف بزنم
هیکاری : حالا هم گمشو!(رفت)
همینجوری مونده بودم و ناخواگاه رفتم سر کارام ولی فکر ات بد جوری ذهنم رو درگیر کرده بود یعنی کجاس؟
ویو هیکاری
از اون موقعی که هیونجین گف از ات چجبر واقعا اعصابم خطخطی گشت😀😀😀😀
زنگ زدم به ات
جواب نداد دوباره زدم بازم نداد 19 بار بهش زنگ زدم این میشد بیستمین بار!
ویو ات
با زنگ گوشیم از خواب بیدار شدم کسی کنارم نبود یاد حرف کوک افتادم که باید ساعت 4 بریم بیرون
با شتاب بلند شدم که نکنه کوک باشه
با دیدن هیکاری و اینکه ساعت 2 بود از خوشحالی پریدم هواع
×مکالمه ات و هیکاری×
ات :چطوری پشمکککککککککککککککککککککک؟
هیکاری : ات(جدی)
ات : ه...هیکاری؟چی شده؟
هیکاری : میخوام از زبون خودت بشنوم؟
ات: چ...چیو؟
هیکاری :تو ... تو با هیونجین رابطه داری؟
ات : چی میگی تووووووووووووو؟ هاااااااااااااااا
بعد از بیسست دیقه به هیکاری فهموندم که که من باهاش رابطه ندارم ولی واقعا هیونجین چرا اونو از هیکاری پرسید؟
×
×
×
×
×
×
اجوماااااااااااااا؟
اجوما : بله؟
ات :اجوما شماره ی کو ... ارباب رو دارید؟
اجوما : اوه اره بیا 09*************** (لبخند
ات :مرسییییییی(خنده)
رفتم تو اتاق
به کوک زنگ زدم
ویو کوک
مشغول کارام بودم دیدم یه شماره ناشناس زنگ زده بم
کوک : شماره ی که بهش زنگ زدید وجود ندارد لطف...
ات : کوک؟
با صدای ات نمدونم چرا یه ذوقی توم به وجود اومد این دختره ولی خیلی زود باهام گرم گرفته
کوک : بله؟
ات : یه کاری بگم میکنی؟
کوک :........................
حالا ایشالا پارت بعدی رو امروز فردا میزارم
۱.۳k
۱۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.