عشق سخت پارت ۳
(تو پارت قبل گفتم که علامت سوجون و تهیونگ چیه ولی بازم میگم _ته و =سوجون )
£امیدوارم بتونیم باهم خوب باشیم
+اره خب
£اوم
﷼:خب دیگه بسه بعدا باهم صحبت می کنید الان شام رو بخوریم
£چشم
+بله چشم
ا/ت ویو
ایششش ازش اصلا خوشم نمیاد
دیگه شروع کردیم غذا خوردن
غذا تموم شد
+ممنون بابت غذا (تعظیم میکنه )
رفتم سمت بالا رفتم تو اتاقم ولباس های خوابم رو پوشیدم پریدم رو تخت ایششش از این دختره بدم میاد اسمش چی بود اها سوجین
آه
پتو رو کشیدم رو خودم و سعی کردم بخوابم داشت خوابم میبرد که در اتاق باز شد
برگشتم سمت در جانگ شین بود
+چته؟تازه داشت خوابم میبرد
&اها بهتر شد اینجوری بیشتر اعصابینیت میکنم
+هوش .... چته ؟
&امشب نباید بخوابی اون دختره و دوتا پسرا گفتن امشب بریم اتاق تهیونگ که بیشتر آشنا بشیم
+ایششش من نمیام ... تازشم اصلا از اون دختره ی نچسب خوشم نمیاد
&نمیشه نیای ولی خب منم ازشون خوشم نمیاد ولی بیا بریم چه جور آدم هایی هستن
+ایگوووو ..... باشه برو من میام
&دیر نکنیا
+باشه برو دیگه..... برو
لباسم رو عوض کردم و رفتم سمت همون اتاقه که گفته بودن برای تهیونگه درو باز کردم
همشون بودن
£حالا که فک میکنم نمیومدم بهتر بودقیافتو نمی دیدم
+اوووه صدای واق واق می شنوم
£هویییی اصن میدونی داری چی میگی ؟(داد )
_سوجین بسه بشین
£تهیونگ بزار بهش بفهمونم
=بشین سوجین بسه نمی خوایم دعوا کنیم که
£این شرو کرد چرت و پرت گفتن به من چه
+خب.... میشه بگین دقیقا برای چی اینجا جمع شدیم ؟
=برای معرفی و وقت گذروندن
+قسمت معرفیش حله ولی وقت گذروندن....... حوصلشو ندارم
_ازت نپرسیدم حوصله داری یا نه
&بسه انقد دعوا نکنین زودتر تمومش کنیم بره
£هرچی زودتر تموم شه بهتر
_اوکی
ا/ت ویو
نشستم رومبل کنار تختش اتاقش قشنگ بود
=اول من شروع میکنم
+خب بگو
=من کیم سوجون ۲۰ سالمه پدر من همسر دوم خانم مین سو (مامان ته )هست
+اها
£منم پارک سوجین ۲۵ سالمه
+خب که اینطور
=حالا شما تهیونگ آخر
+خب .... باشه
من ا/ت هستم ۲۰ سالمه
&منم جانگ شین ۲۵ سالمه
+حالا نوبت شما (روبه تهیونگ )
_من تهیونگم ۲۷ سالمه
+خب دیگه تموم شد من برم
پاشدم برم که
_کجا هنوز قانونا موندن
برگشتم سمتشون
+قانون ؟
جدی که نمیگی
_یک...............
بسه دیگه
پارت قبلو شرطا نرسیده بود ولی گذاشتم
شرطا
۲۰ لایک
۱۰ کامنت
🌌
£امیدوارم بتونیم باهم خوب باشیم
+اره خب
£اوم
﷼:خب دیگه بسه بعدا باهم صحبت می کنید الان شام رو بخوریم
£چشم
+بله چشم
ا/ت ویو
ایششش ازش اصلا خوشم نمیاد
دیگه شروع کردیم غذا خوردن
غذا تموم شد
+ممنون بابت غذا (تعظیم میکنه )
رفتم سمت بالا رفتم تو اتاقم ولباس های خوابم رو پوشیدم پریدم رو تخت ایششش از این دختره بدم میاد اسمش چی بود اها سوجین
آه
پتو رو کشیدم رو خودم و سعی کردم بخوابم داشت خوابم میبرد که در اتاق باز شد
برگشتم سمت در جانگ شین بود
+چته؟تازه داشت خوابم میبرد
&اها بهتر شد اینجوری بیشتر اعصابینیت میکنم
+هوش .... چته ؟
&امشب نباید بخوابی اون دختره و دوتا پسرا گفتن امشب بریم اتاق تهیونگ که بیشتر آشنا بشیم
+ایششش من نمیام ... تازشم اصلا از اون دختره ی نچسب خوشم نمیاد
&نمیشه نیای ولی خب منم ازشون خوشم نمیاد ولی بیا بریم چه جور آدم هایی هستن
+ایگوووو ..... باشه برو من میام
&دیر نکنیا
+باشه برو دیگه..... برو
لباسم رو عوض کردم و رفتم سمت همون اتاقه که گفته بودن برای تهیونگه درو باز کردم
همشون بودن
£حالا که فک میکنم نمیومدم بهتر بودقیافتو نمی دیدم
+اوووه صدای واق واق می شنوم
£هویییی اصن میدونی داری چی میگی ؟(داد )
_سوجین بسه بشین
£تهیونگ بزار بهش بفهمونم
=بشین سوجین بسه نمی خوایم دعوا کنیم که
£این شرو کرد چرت و پرت گفتن به من چه
+خب.... میشه بگین دقیقا برای چی اینجا جمع شدیم ؟
=برای معرفی و وقت گذروندن
+قسمت معرفیش حله ولی وقت گذروندن....... حوصلشو ندارم
_ازت نپرسیدم حوصله داری یا نه
&بسه انقد دعوا نکنین زودتر تمومش کنیم بره
£هرچی زودتر تموم شه بهتر
_اوکی
ا/ت ویو
نشستم رومبل کنار تختش اتاقش قشنگ بود
=اول من شروع میکنم
+خب بگو
=من کیم سوجون ۲۰ سالمه پدر من همسر دوم خانم مین سو (مامان ته )هست
+اها
£منم پارک سوجین ۲۵ سالمه
+خب که اینطور
=حالا شما تهیونگ آخر
+خب .... باشه
من ا/ت هستم ۲۰ سالمه
&منم جانگ شین ۲۵ سالمه
+حالا نوبت شما (روبه تهیونگ )
_من تهیونگم ۲۷ سالمه
+خب دیگه تموم شد من برم
پاشدم برم که
_کجا هنوز قانونا موندن
برگشتم سمتشون
+قانون ؟
جدی که نمیگی
_یک...............
بسه دیگه
پارت قبلو شرطا نرسیده بود ولی گذاشتم
شرطا
۲۰ لایک
۱۰ کامنت
🌌
۱۱.۴k
۰۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.