هزاره ها، مظلوم ترین اقلیت جهان هستند
هزاره ها، مظلوم ترین اقلیت جهان هستند
نشریه آتلانتیک در مطلبی به زندگی حدود هزار نفر از شیعیان هزاره در سوریه پرداخته است و آنها را یکی از مظلومترین اقلیتهای جهان نامیده است. (مطلب ذیل تقریبا بدون تغییر از این نشریه گرفته شده است و صرفا جهت آگاهی برخی به ظاهر وطن پرستان افغانستان از وضعیت هموطنان ما در کشورهای همسایه نشر می گردد)
مردم خاورمیانه، نام هزارهها را بیش از هر چیزی با کشتارها و جنایتهای به وسیله طالبان در بامیان و مزارشریف در افغانستان به یاد میآورند و یا با شیعیان هزاره مقیم در کویته مرکز بلوچستان پاکستان که قربانی خشونت کور فرقهای هستند. اما گروهی دیگر از هزارهها داستانی متفاوت دارند هرچند باز هم غمبار.
اجداد مردم هزاره قرنها در افغانستان زندگی میکردهاند ولی هنوز یک اقلیت محسوب می شوند. اقلیت بودن آنها هم دو لایه است. از یک سو مذهب و از سوی دیگر ظاهر هزارهها که با سایر مردم افغانستان متفاوت است.
در دهه 1890، امیر عبدالرحمان به قدرت رسید. وی برای این که قلمرو خود را کنترل کند و گروههای دردسر ساز را با ترس به اطاعت از خود وا دارد به جان هزارهها افتاد تا سرنوشت آنها را به عنوان مثالی در مقابل دیگران قرار دهد. هزارهها هدف آسانی بودند با ظاهر و مذهبی متفاوت.
بسیاری از هزارهها فرار کردند ولی میلیونها نفر از آنها این کار را نکردند. امروزه هزارهها فکر میکنند که کمتر از نیمی از آنها از این ماجرا جانم سالم به در بردند. حتی در افغانستان به مجسمههایی که شبیه هزارهها هم بودند، حمله میشد.
طی یک قرن بعد هم، بخش جان سالم به در برده به اعماق سلسله مراتب اجتماعی افغانستان پرت شدند. پادشاهان امکان دسترسی هزارهها به دانشگاه را سخت ساختند و اجازه ندادند در ارتش از درجه خاصی بالاتر بروند. مدتی بعد طالبان بر سر کار امدند و کشتن هزارهها را وظیفه همه مردم افغانستان دانستند. هزاره خوشبختی که شانس فرار از دست شاهان و طالبان را داشت باید به کشوری دیگر فرار کند.یا از ترس طالبان به کوهها پناه برده بودند.
ایران کشوری است که از لحاظ مذهبی با هزارها نزدیکی داشت.لذا هزارهها انتظار داشتند که در ایران از انها استقبال شود. هزارهها در ایران اگر چه یک اقلیت قومی بودند ولی اقلیت مذهبی نبودند. در ایران هم انقلاب و سپس جنگ به وقوع پیوست. جنگ به اقتصاد ایران آسیب زیادی زد و بعد هم تحریمها به اقتصاد ایران فشار وارد کرد. مردم ایران هزارهها را نیز از کسانی میدیدند که به بازار کار فشار وارد کرده و فرصتهای شغلی را محدود میسازند. بهتر است آنها به جای دیگری بروند.
بعضی از هزارهها به عراق رفتند. در شهرهای عراق بود که هزارهها از حیث مذهبی احساس خوبی داشتند. مشکل ولی این بود که عراق تحت کنترل شدید دیکتاتوری به نام صدام بود. همین دیکتاتور جنگهای احمقانه و بیمنطقی را به مردم عراق و منطقه تحمیل کرد. همین حاکم دیوانه که به همه بدگمان بود به آنهایی که شبیه او نبودند مظنون بود و فکر میکرد قصد خیانت به وی را دارند. او از ایرانیها متنفر بود و میدانست که هزارهها و ایرانیها نزدیکند و فکر میکرد هزارهها جاسوس ایران هستند. هزارهها باز هم باید فرار میکردند.
لذا عازم سوریه شدند تا در نزدیک یک مکان مذهبی ساکن شوند. هر چند آنها به چهارمین کشور آمدهاند و هیچ سند و ورق هویتی ندارند ولی سرانجام در آرامش و آزادی هستند.
سپس حوادث سوریه شروع میشود و رییس جمهور سوریه اراده حفظ حکومت و کشور را دارد. او قاطع و بیگذشت است. آمار کشتههای حوادث سوریه به سرعت بالا میرود و غیرنظامیان بسیاری کشته میشوند.
همه اینها حوادث تلخی است ولی بدترین مساله این است که حوادث سوریه در قالب یک دعوای مذهبی نمایش داده شود تا خشم اهل سنت علیه دیگران بر افروخته شود. در این شرایط است که باز به یاد خواهند آورد که هزارهها با آنها ظاهرا فرق میکنند. در این وضعیت هزارهها به همراهی با اسد متهم میشوند یا این که شاید برای وی جاسوسی میکنند و یا در آینده ممکن است از این کارها بکنند. در این حالت است که عدهای به سراغ هزارهها میروند تا با انها تسویه حساب کنند.
در این شرایط هزار نفر از قوم هزاره باقی مانده است که در یک پارکینگ در نزدیکی یکی از اماکن مذهبی گیر افتادهاند و خمپارهها و گلولههایی را میبینند که به آنها نزدیک و نزدیکتر میشوند. هزارهها در چهارمین کشور نیز کشته میشوند. آنها قصد فرار دارند ولی به یاد میآورند که هیچ سند و مدرک هویتی ندارند. آنها از وقتی که از افغانستان خارج شدهاند، غیر قانونی هستند.
بنابراین هزارهها کشته میشوند حتی اگر در جنگ داخلی در سوریه، بیطرف باشند. مردمی که نام آنها احتمالا از عدد هزار گرفته شده است. آنها ظاهری شبیه به م
نشریه آتلانتیک در مطلبی به زندگی حدود هزار نفر از شیعیان هزاره در سوریه پرداخته است و آنها را یکی از مظلومترین اقلیتهای جهان نامیده است. (مطلب ذیل تقریبا بدون تغییر از این نشریه گرفته شده است و صرفا جهت آگاهی برخی به ظاهر وطن پرستان افغانستان از وضعیت هموطنان ما در کشورهای همسایه نشر می گردد)
مردم خاورمیانه، نام هزارهها را بیش از هر چیزی با کشتارها و جنایتهای به وسیله طالبان در بامیان و مزارشریف در افغانستان به یاد میآورند و یا با شیعیان هزاره مقیم در کویته مرکز بلوچستان پاکستان که قربانی خشونت کور فرقهای هستند. اما گروهی دیگر از هزارهها داستانی متفاوت دارند هرچند باز هم غمبار.
اجداد مردم هزاره قرنها در افغانستان زندگی میکردهاند ولی هنوز یک اقلیت محسوب می شوند. اقلیت بودن آنها هم دو لایه است. از یک سو مذهب و از سوی دیگر ظاهر هزارهها که با سایر مردم افغانستان متفاوت است.
در دهه 1890، امیر عبدالرحمان به قدرت رسید. وی برای این که قلمرو خود را کنترل کند و گروههای دردسر ساز را با ترس به اطاعت از خود وا دارد به جان هزارهها افتاد تا سرنوشت آنها را به عنوان مثالی در مقابل دیگران قرار دهد. هزارهها هدف آسانی بودند با ظاهر و مذهبی متفاوت.
بسیاری از هزارهها فرار کردند ولی میلیونها نفر از آنها این کار را نکردند. امروزه هزارهها فکر میکنند که کمتر از نیمی از آنها از این ماجرا جانم سالم به در بردند. حتی در افغانستان به مجسمههایی که شبیه هزارهها هم بودند، حمله میشد.
طی یک قرن بعد هم، بخش جان سالم به در برده به اعماق سلسله مراتب اجتماعی افغانستان پرت شدند. پادشاهان امکان دسترسی هزارهها به دانشگاه را سخت ساختند و اجازه ندادند در ارتش از درجه خاصی بالاتر بروند. مدتی بعد طالبان بر سر کار امدند و کشتن هزارهها را وظیفه همه مردم افغانستان دانستند. هزاره خوشبختی که شانس فرار از دست شاهان و طالبان را داشت باید به کشوری دیگر فرار کند.یا از ترس طالبان به کوهها پناه برده بودند.
ایران کشوری است که از لحاظ مذهبی با هزارها نزدیکی داشت.لذا هزارهها انتظار داشتند که در ایران از انها استقبال شود. هزارهها در ایران اگر چه یک اقلیت قومی بودند ولی اقلیت مذهبی نبودند. در ایران هم انقلاب و سپس جنگ به وقوع پیوست. جنگ به اقتصاد ایران آسیب زیادی زد و بعد هم تحریمها به اقتصاد ایران فشار وارد کرد. مردم ایران هزارهها را نیز از کسانی میدیدند که به بازار کار فشار وارد کرده و فرصتهای شغلی را محدود میسازند. بهتر است آنها به جای دیگری بروند.
بعضی از هزارهها به عراق رفتند. در شهرهای عراق بود که هزارهها از حیث مذهبی احساس خوبی داشتند. مشکل ولی این بود که عراق تحت کنترل شدید دیکتاتوری به نام صدام بود. همین دیکتاتور جنگهای احمقانه و بیمنطقی را به مردم عراق و منطقه تحمیل کرد. همین حاکم دیوانه که به همه بدگمان بود به آنهایی که شبیه او نبودند مظنون بود و فکر میکرد قصد خیانت به وی را دارند. او از ایرانیها متنفر بود و میدانست که هزارهها و ایرانیها نزدیکند و فکر میکرد هزارهها جاسوس ایران هستند. هزارهها باز هم باید فرار میکردند.
لذا عازم سوریه شدند تا در نزدیک یک مکان مذهبی ساکن شوند. هر چند آنها به چهارمین کشور آمدهاند و هیچ سند و ورق هویتی ندارند ولی سرانجام در آرامش و آزادی هستند.
سپس حوادث سوریه شروع میشود و رییس جمهور سوریه اراده حفظ حکومت و کشور را دارد. او قاطع و بیگذشت است. آمار کشتههای حوادث سوریه به سرعت بالا میرود و غیرنظامیان بسیاری کشته میشوند.
همه اینها حوادث تلخی است ولی بدترین مساله این است که حوادث سوریه در قالب یک دعوای مذهبی نمایش داده شود تا خشم اهل سنت علیه دیگران بر افروخته شود. در این شرایط است که باز به یاد خواهند آورد که هزارهها با آنها ظاهرا فرق میکنند. در این وضعیت هزارهها به همراهی با اسد متهم میشوند یا این که شاید برای وی جاسوسی میکنند و یا در آینده ممکن است از این کارها بکنند. در این حالت است که عدهای به سراغ هزارهها میروند تا با انها تسویه حساب کنند.
در این شرایط هزار نفر از قوم هزاره باقی مانده است که در یک پارکینگ در نزدیکی یکی از اماکن مذهبی گیر افتادهاند و خمپارهها و گلولههایی را میبینند که به آنها نزدیک و نزدیکتر میشوند. هزارهها در چهارمین کشور نیز کشته میشوند. آنها قصد فرار دارند ولی به یاد میآورند که هیچ سند و مدرک هویتی ندارند. آنها از وقتی که از افغانستان خارج شدهاند، غیر قانونی هستند.
بنابراین هزارهها کشته میشوند حتی اگر در جنگ داخلی در سوریه، بیطرف باشند. مردمی که نام آنها احتمالا از عدد هزار گرفته شده است. آنها ظاهری شبیه به م
۲.۱k
۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.