تو کافه تنها ی تنها نشسته بود ک چهارتا پسر وارد شدن کافه
تو کافه تنها ی تنها نشسته بود ک چهارتا پسر وارد شدن کافه کاملا خلوت بود
فقط سونگی بود ک رفته بود تو گوشی
چهارتا پسر رفتن کنار پنجره نشستن بدون حرف زدن بهم نگاه کردن ک پسر ت کافه امد گفت
سلام خوش آمدید شما تازه آمدید ب این مدرسه درسته چی میل دارد
پسر اول نگاه کرد
پسر دوم با لهن سرد گفت هیچی
پسر سوم فقط ب بیرون خیره شده بود
پسر چهارم ب چینی گفت چند سالته
پسر کافه گفت از کجا فهمیدی من چینی هستم
پسر چهارم گفت من و سکوت کرد
پسر اول گفت چیه مثل گاو داری نگاه می کنی برو رد کارت
پسر اول موهای بور چشای آبی داشت پوست کرمی
پسر دوم موهای سیاهی داشت پوست سفید
پسر سوم موهای قرمز داشت پوست کرمی
پسر چهارم موهای کره ای داشت با پوست کرمی
خلاصه
همینطور نشسته بودن یهو صدای کوبیده شدن در آمد
چند تا دختری ک سونگی عضیت می کردن بودن
۳ تا دختر اولی موهای کاملاابی سفید پوست بود
دومی دختر موهای نارنجی سوخته پ سفید
سومی دختر ارشد خوانواده jkبود پ سفید
داشتن با سرعت ب طرف سونگی میرفتن ک سونگی با سرعت پاشود تا از اونجا بره
سرش انداخته بود پایین فقط ب گوشیش نگاه می کرد هنا (دختر ۳)دستش گرفت
سونگی حول داد ب جلو
سونگی خورد زمین گوشیش رفت زیر یکی از میزا زود بلند شد داد زد شما چ مرگتونه
+هانا گفت نشناختی احمق دوره شیشم ابتدایی وقتی داشتم سرت تو با یخ میکردم یادته احمق
سونگی گفت ها تویی اشغال اره یادمه چطور ت دستم کتک خوردی مثل ی کرم ب خودت جمع شده بودی
هانا دستش بالا کرد تا سونگی بزنه
سونگ هم با ی لگد زد ت شکمش هر ۳ تاشون افتادن زمین
برگشت رفت دنبال گوشیش بگرده اما پیداش نکرد دختر دوم موهای سونگی گرفت کبوند ب دیور گفت گوش کن عوضی قراره ما کابوس شبت شیم شاید مثل بابا چون موردی
سونگی چاقوش در اورد اما کاری نکرد دخترا با خنده صحنه رو ترک کردن
سونگی
فقط سونگی بود ک رفته بود تو گوشی
چهارتا پسر رفتن کنار پنجره نشستن بدون حرف زدن بهم نگاه کردن ک پسر ت کافه امد گفت
سلام خوش آمدید شما تازه آمدید ب این مدرسه درسته چی میل دارد
پسر اول نگاه کرد
پسر دوم با لهن سرد گفت هیچی
پسر سوم فقط ب بیرون خیره شده بود
پسر چهارم ب چینی گفت چند سالته
پسر کافه گفت از کجا فهمیدی من چینی هستم
پسر چهارم گفت من و سکوت کرد
پسر اول گفت چیه مثل گاو داری نگاه می کنی برو رد کارت
پسر اول موهای بور چشای آبی داشت پوست کرمی
پسر دوم موهای سیاهی داشت پوست سفید
پسر سوم موهای قرمز داشت پوست کرمی
پسر چهارم موهای کره ای داشت با پوست کرمی
خلاصه
همینطور نشسته بودن یهو صدای کوبیده شدن در آمد
چند تا دختری ک سونگی عضیت می کردن بودن
۳ تا دختر اولی موهای کاملاابی سفید پوست بود
دومی دختر موهای نارنجی سوخته پ سفید
سومی دختر ارشد خوانواده jkبود پ سفید
داشتن با سرعت ب طرف سونگی میرفتن ک سونگی با سرعت پاشود تا از اونجا بره
سرش انداخته بود پایین فقط ب گوشیش نگاه می کرد هنا (دختر ۳)دستش گرفت
سونگی حول داد ب جلو
سونگی خورد زمین گوشیش رفت زیر یکی از میزا زود بلند شد داد زد شما چ مرگتونه
+هانا گفت نشناختی احمق دوره شیشم ابتدایی وقتی داشتم سرت تو با یخ میکردم یادته احمق
سونگی گفت ها تویی اشغال اره یادمه چطور ت دستم کتک خوردی مثل ی کرم ب خودت جمع شده بودی
هانا دستش بالا کرد تا سونگی بزنه
سونگ هم با ی لگد زد ت شکمش هر ۳ تاشون افتادن زمین
برگشت رفت دنبال گوشیش بگرده اما پیداش نکرد دختر دوم موهای سونگی گرفت کبوند ب دیور گفت گوش کن عوضی قراره ما کابوس شبت شیم شاید مثل بابا چون موردی
سونگی چاقوش در اورد اما کاری نکرد دخترا با خنده صحنه رو ترک کردن
سونگی
۱.۹k
۲۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.