مراسم تمام شد وبه سمت خونمون(اسلاید دو)رفتیم
مراسم تمام شد وبه سمت خونمون(اسلاید دو)رفتیم
خونه خیلی قشنگی بود وارد خونه شدیم خونه سه طبقه بود و پله های مارپیچ و رد کردیم رسیدیم طبقه سوم((طبقه اول پذیرایی حال آشپزخانه و اتاق خدمتکار)(طبقه دوم دوتا اتاق مهمان با حمام و اتاق نشیمن و اتاق کار کوکی)(طبقه سوم اتاق مشترکشون با حمام و دوتا اتاق دیگه که درشون قفله و سوپرایزه🙂🙂)(چقدر توضیح دادمم))به سمت اتاق مشترکمون رفتیم درو باز کردم خیلی خوشگل بود یه پنجره بزرگ اون وسط بود که ماه و ستاره ها رو به نمایش میذاشت داشتم بهشون نگاه میکردم که دستای بزرگی دور شیکمم حلقه شد خوب معلومه دستای عشقم بود چونشو گذاشت رو شونم
کوک.دوسش داری بیب؟
تهیان.آم آره خوب اتاق خیلی خوشگلیه ولی چرا دو طبقه؟
کوک.نگا اونجا بالکن اتاقمونه اونجا میز آرایشی تو و کمد اونجا کاناپه
اون در هم که میبینی کلکسیون لباس جنابعالی و بنده هست بیب
تهیان.وایییی عشقم مرسی
حالا برو بیرون لباس عروسه داره اذیتم میکنه
بی توجه به من کتشو درآورد و رفت حمام منم لباس و عوض کردم
آرایشم و پاک کردم روی تخت دراز کشیده بودم منتظر جونگکوک بودم که از گوشیش پیام اومد فضولیم گل کرد و برداشتم نگاه کنم
ایش رمزش و بلد نبودم هرچی اومد به ذهنم زدم ولی مشد که یهو
کوک.رمزش ۱۹۹۸
تهیان.حیحح ا..از...کک..کی اینجایی؟(با ترس)
کوک.از اولش(نیشخند)
تهیان.صبر کن ببینم گفتی رمزش چنده(جدی)
کوک.۱۹۹۸
تهیان.این تاریخ تولد منههههه که(ذوق)
سریع گوشی و باز کردم آخ جون باز شد ولی یهو با چیزی که دیدم به شدت عصبی شدم این دختره کیه چرا گذاشته بک گراندش؟(عکسه یه دختریه که پشتش به دوربین و برج ایفل پیداعه ولی دختره پیدا نیست.اگر عکسی مثل اون دیدم میذارم منظورمو بفهمین)
کوک.راحت با....
تهیان.خفه شووو(عصبی)
کوک.چیشده؟
تهیان.نمیدونم بذار ببینم این دختره کیه بک گراندت؟
کوک.(خنده)
تهیان.ایش نخند ببینم
کوک.خودتم نمیشناسی؟
تهیان.این من نیستم خودم میدونم جئون سریع به من بگو کیه
کوک.عشقم خودتی میگم
تهیان.ولی من کی این عکس و گرفتم؟
فلش بک به پاریس(موقعی که نجاتش داد باهم رفتن پیش ته و هاوین یادتونه)
کوک.عسلم پشمک میخوای؟
تهیان.هوم میخوام کوکی
کوک.الان میگیرم میام
از زبان جونگکوک
رفتم پشمک گرفتم تهیان ایستاده بود بود و پشتش به من بود داشت به برج ایفل نگاه میکرد و باد موهای بلندشو روی هوا رقصان کرده بود
پشمکا رو گرفتم بدون اینکه بفهمه عکسی ازش گرفتم
تهیان.او عزیزم گرفتی
کوک.عاره عسلم
تهیان.مرسی
پایان فلش بک
تهیان.هوم خوب کی بود بهت پیام داد؟
کوک.نمیدونم بذا ببینم
تهیان.خودم میبینم
رفتم همجارو و گشتم ولی هیچ چیز خاصی ندیدم
بیخیال شدم کنار جونگکوک دراز کشیدم منو تو بغلش گرفت سرمو بوسید و خوابیدیم
خونه خیلی قشنگی بود وارد خونه شدیم خونه سه طبقه بود و پله های مارپیچ و رد کردیم رسیدیم طبقه سوم((طبقه اول پذیرایی حال آشپزخانه و اتاق خدمتکار)(طبقه دوم دوتا اتاق مهمان با حمام و اتاق نشیمن و اتاق کار کوکی)(طبقه سوم اتاق مشترکشون با حمام و دوتا اتاق دیگه که درشون قفله و سوپرایزه🙂🙂)(چقدر توضیح دادمم))به سمت اتاق مشترکمون رفتیم درو باز کردم خیلی خوشگل بود یه پنجره بزرگ اون وسط بود که ماه و ستاره ها رو به نمایش میذاشت داشتم بهشون نگاه میکردم که دستای بزرگی دور شیکمم حلقه شد خوب معلومه دستای عشقم بود چونشو گذاشت رو شونم
کوک.دوسش داری بیب؟
تهیان.آم آره خوب اتاق خیلی خوشگلیه ولی چرا دو طبقه؟
کوک.نگا اونجا بالکن اتاقمونه اونجا میز آرایشی تو و کمد اونجا کاناپه
اون در هم که میبینی کلکسیون لباس جنابعالی و بنده هست بیب
تهیان.وایییی عشقم مرسی
حالا برو بیرون لباس عروسه داره اذیتم میکنه
بی توجه به من کتشو درآورد و رفت حمام منم لباس و عوض کردم
آرایشم و پاک کردم روی تخت دراز کشیده بودم منتظر جونگکوک بودم که از گوشیش پیام اومد فضولیم گل کرد و برداشتم نگاه کنم
ایش رمزش و بلد نبودم هرچی اومد به ذهنم زدم ولی مشد که یهو
کوک.رمزش ۱۹۹۸
تهیان.حیحح ا..از...کک..کی اینجایی؟(با ترس)
کوک.از اولش(نیشخند)
تهیان.صبر کن ببینم گفتی رمزش چنده(جدی)
کوک.۱۹۹۸
تهیان.این تاریخ تولد منههههه که(ذوق)
سریع گوشی و باز کردم آخ جون باز شد ولی یهو با چیزی که دیدم به شدت عصبی شدم این دختره کیه چرا گذاشته بک گراندش؟(عکسه یه دختریه که پشتش به دوربین و برج ایفل پیداعه ولی دختره پیدا نیست.اگر عکسی مثل اون دیدم میذارم منظورمو بفهمین)
کوک.راحت با....
تهیان.خفه شووو(عصبی)
کوک.چیشده؟
تهیان.نمیدونم بذار ببینم این دختره کیه بک گراندت؟
کوک.(خنده)
تهیان.ایش نخند ببینم
کوک.خودتم نمیشناسی؟
تهیان.این من نیستم خودم میدونم جئون سریع به من بگو کیه
کوک.عشقم خودتی میگم
تهیان.ولی من کی این عکس و گرفتم؟
فلش بک به پاریس(موقعی که نجاتش داد باهم رفتن پیش ته و هاوین یادتونه)
کوک.عسلم پشمک میخوای؟
تهیان.هوم میخوام کوکی
کوک.الان میگیرم میام
از زبان جونگکوک
رفتم پشمک گرفتم تهیان ایستاده بود بود و پشتش به من بود داشت به برج ایفل نگاه میکرد و باد موهای بلندشو روی هوا رقصان کرده بود
پشمکا رو گرفتم بدون اینکه بفهمه عکسی ازش گرفتم
تهیان.او عزیزم گرفتی
کوک.عاره عسلم
تهیان.مرسی
پایان فلش بک
تهیان.هوم خوب کی بود بهت پیام داد؟
کوک.نمیدونم بذا ببینم
تهیان.خودم میبینم
رفتم همجارو و گشتم ولی هیچ چیز خاصی ندیدم
بیخیال شدم کنار جونگکوک دراز کشیدم منو تو بغلش گرفت سرمو بوسید و خوابیدیم
۳.۲k
۱۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.