you are mine PART⁴
you are mine ___PART⁴
از وقتی که مهماندار ایدیشو به تهیونگ داد تهیونگ همش سرش تو گوشی بود. تهیونگ همش از مهماندار(باران) حرف میزد. خیلی باران(مهماندار) باران میکرد. من هم عادت کرده بودم صداش میکردم باران. تهیونگ یه لحظه گوشیش رو خاموش نکرد همینطور باز گذاشت و رفت داخل فرودگاه که چی بخره. من اومدم گوشی تهیونگ برداشتم که خاموش کنم، یهویی دستم خورد روی اینستای تهیونگ و صفحهی چت باران اورد باران و تهیونگ دوست صمیمی شده بودن حتا جوری که برای هم دیگه شماره هاشون رو داده بودن. تهیونگ اصلا هواسش به ما نبود خیلی دست پا چلفتی شده بود پسری که خیلی زود رقص های اهنگ هارو یاد میگرفت تبدیل شد به پسری که همش سرش تو گوشیه. داخل صفحه چتشون باران نوشته بود که فردا قراره که قرار بزارن. و حتا برای هم دیگه قلب و بوس میفرستادن. اصلا باورم نمیشد.
(توهین به اعضا نیست همونطور که میدونید فیک هست)
ادامه پارت بعد
از وقتی که مهماندار ایدیشو به تهیونگ داد تهیونگ همش سرش تو گوشی بود. تهیونگ همش از مهماندار(باران) حرف میزد. خیلی باران(مهماندار) باران میکرد. من هم عادت کرده بودم صداش میکردم باران. تهیونگ یه لحظه گوشیش رو خاموش نکرد همینطور باز گذاشت و رفت داخل فرودگاه که چی بخره. من اومدم گوشی تهیونگ برداشتم که خاموش کنم، یهویی دستم خورد روی اینستای تهیونگ و صفحهی چت باران اورد باران و تهیونگ دوست صمیمی شده بودن حتا جوری که برای هم دیگه شماره هاشون رو داده بودن. تهیونگ اصلا هواسش به ما نبود خیلی دست پا چلفتی شده بود پسری که خیلی زود رقص های اهنگ هارو یاد میگرفت تبدیل شد به پسری که همش سرش تو گوشیه. داخل صفحه چتشون باران نوشته بود که فردا قراره که قرار بزارن. و حتا برای هم دیگه قلب و بوس میفرستادن. اصلا باورم نمیشد.
(توهین به اعضا نیست همونطور که میدونید فیک هست)
ادامه پارت بعد
۲.۰k
۲۷ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.