خدمتکار اجباری﴿پارت8﴾
✷ناگهان ا/ت با چشمانی گریون به جلوی دکتر کیم اومد و زانو زد...
∆خواهش می کنم خواهش می کنم منو از اینجا نجات بدید... من نمی خوام....کل... عمرمو اینجا بگذرونم...هق...هق... من مامانم توی...
توی بیمارستان بستریه نمی تونم اینجا بمونم...اینا میخوان منو ب/ک/ش/ن خواهش می کنم منو... منو نجات بدید
∆نه اونا تو رو نمی/کشن...
∆نمی/ کشن؟
∆نجاتت میدم... نگران نباش... من تا حالا زیاد کسایی رو دیدم که اذیت کرده... تورو نجات میدم...
∆منو... شما منو نجات میدید؟ ممنونم اقا ممنونم ازتون خیلی ازتون ممنونم...✷اشک درون چشم های ا/ت جمع شده بود اما نه اشک
ناراحتی اشک خوشحالی... نمیدونست چجوری به این مرد اعتماد داره ولی هیچ نمیتونست احساس بدی نسبت به اون داشته باشه...
هیچ احساس بدی
∆اونا میخوان چه استفادهای از من بکنن؟
∆حداقلقبلا قبل از شکن/جه کردن و اذیت کردن بهشون میگفتن که چیکار میخوان میکنن الان دیگه شده که نمیگن... خنده داره
∆آقا میشه به من ب... بگید؟
∆اÌباب این خونه رو میشناسی؟
∆آ... آ... آره
∆وقتی کوچیک بود عاشق یک دختر بود به اسم ا/ت (هم اسم ا/ت بوده) اما یک پسر به اسم مین یونگی که العان یه شرکت خیلی
بزرگ داره باعث بد شدن رابطه جئون جونگ کوک و اون دختر میشه... بعد ها وقتی اون دختر با خونوادشداشتن به یک شهر دیگه می
رفتن تصادف کردن و اون دختر همراه با خونوادش مرد... جعون جونگ کوک از اون موقع تا الان کلی تلاش کرد تا بتونه از بزرگ ترین ما. فیا ها
بشه و موفق شد...وقتی قدرتش به حد کافی افزایش یافت چندین سال توی تلاشهست و زن ها و دختر هایی رو برای انتقام پیش اون
میفرسته... همیشه فکر و ذهنش انتقام گرفتن از مین یونگی بودهاز دوازده سالگیش تا العان که تو رو اینبار قراره قÎبانی کارای خودش کنه...
خیلی اون دختررو دوست داشته که هنوز تا هنوزهاون انتقام از ذهن و فکرش بیرون نرفته...
✷ا/ت از تعجب چشماشوا مونده بود.
∆اون زن ها و دختر ها چجوری باید انتقام بگیرن؟ سرنوشت اون ها چی میشه؟
∆تا العان هرکی رو فرستاده ناموفق بوده... هرچی زن و دختر فرستاده ناموفق برگشتن چون مبن یونگی آدمی نیست که عاشق هر کسی
بشه... آدمی عاقل و باهوشه... کسانی که فرستاده معمولا میرن و سعی می کنن اون رو عاشق خودشون کننن... بعد از عاشق شدن سعی
می کنن کلدارایی های اون رو با مهر و امضای خودش ازش بگیرن و بعد تمام اموالشرو تو. قیف کنن و ازش شکایت کنن و همه چیزشو
ازش بگیرن... تمام کسایی که ناموفق برگشتن به دست جئون ک*ش*ت*ه شدن... (ادامه دارد...)
حمایت
∆خواهش می کنم خواهش می کنم منو از اینجا نجات بدید... من نمی خوام....کل... عمرمو اینجا بگذرونم...هق...هق... من مامانم توی...
توی بیمارستان بستریه نمی تونم اینجا بمونم...اینا میخوان منو ب/ک/ش/ن خواهش می کنم منو... منو نجات بدید
∆نه اونا تو رو نمی/کشن...
∆نمی/ کشن؟
∆نجاتت میدم... نگران نباش... من تا حالا زیاد کسایی رو دیدم که اذیت کرده... تورو نجات میدم...
∆منو... شما منو نجات میدید؟ ممنونم اقا ممنونم ازتون خیلی ازتون ممنونم...✷اشک درون چشم های ا/ت جمع شده بود اما نه اشک
ناراحتی اشک خوشحالی... نمیدونست چجوری به این مرد اعتماد داره ولی هیچ نمیتونست احساس بدی نسبت به اون داشته باشه...
هیچ احساس بدی
∆اونا میخوان چه استفادهای از من بکنن؟
∆حداقلقبلا قبل از شکن/جه کردن و اذیت کردن بهشون میگفتن که چیکار میخوان میکنن الان دیگه شده که نمیگن... خنده داره
∆آقا میشه به من ب... بگید؟
∆اÌباب این خونه رو میشناسی؟
∆آ... آ... آره
∆وقتی کوچیک بود عاشق یک دختر بود به اسم ا/ت (هم اسم ا/ت بوده) اما یک پسر به اسم مین یونگی که العان یه شرکت خیلی
بزرگ داره باعث بد شدن رابطه جئون جونگ کوک و اون دختر میشه... بعد ها وقتی اون دختر با خونوادشداشتن به یک شهر دیگه می
رفتن تصادف کردن و اون دختر همراه با خونوادش مرد... جعون جونگ کوک از اون موقع تا الان کلی تلاش کرد تا بتونه از بزرگ ترین ما. فیا ها
بشه و موفق شد...وقتی قدرتش به حد کافی افزایش یافت چندین سال توی تلاشهست و زن ها و دختر هایی رو برای انتقام پیش اون
میفرسته... همیشه فکر و ذهنش انتقام گرفتن از مین یونگی بودهاز دوازده سالگیش تا العان که تو رو اینبار قراره قÎبانی کارای خودش کنه...
خیلی اون دختررو دوست داشته که هنوز تا هنوزهاون انتقام از ذهن و فکرش بیرون نرفته...
✷ا/ت از تعجب چشماشوا مونده بود.
∆اون زن ها و دختر ها چجوری باید انتقام بگیرن؟ سرنوشت اون ها چی میشه؟
∆تا العان هرکی رو فرستاده ناموفق بوده... هرچی زن و دختر فرستاده ناموفق برگشتن چون مبن یونگی آدمی نیست که عاشق هر کسی
بشه... آدمی عاقل و باهوشه... کسانی که فرستاده معمولا میرن و سعی می کنن اون رو عاشق خودشون کننن... بعد از عاشق شدن سعی
می کنن کلدارایی های اون رو با مهر و امضای خودش ازش بگیرن و بعد تمام اموالشرو تو. قیف کنن و ازش شکایت کنن و همه چیزشو
ازش بگیرن... تمام کسایی که ناموفق برگشتن به دست جئون ک*ش*ت*ه شدن... (ادامه دارد...)
حمایت
۶.۶k
۰۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.