فیک اسکیز black white hyunlix minsung
#black_white
#part_7
ویو هان : با صدای بسته شدن در از خاب عیزم بیدار شدم ک با اون غول مواجه شدم
:هوی غول بو گندو اون در اینجوری باز و بسته میکنی نمیگی یه جنابی اینجا خابعهههه
-چرت نگو
:هوی دلم میخاد بزنمت
-من بیشتر دلم میخاد خفت کنم
:دلم میخاد جرت بدم بیوفتی وسط اینجا عر بزنی
منتظر بودم
:چیه خفه شدی ترسیدی
(اره ترسیده
یا حضرت گرگعلی این کوه غرور اینجا چیکار میکنهه
(چیشد ساکت شدی
:حوصله بحث با تو رو ندارم
(به من میگی تو
:اره
(جونهو این پسره زبون دراز بیار اتاقم
ورفت منم اومدم پش سرش برم که چشم خورد به گوشه دیوار گیتار عزیزم ک حکم خانوادم داشت میخاستم عر بزنم ولی نمیتونم تو این شرایط خودمو ضعیف نشون بدم
-هعی پسر بریم ارباب کارت داره
:اوکی
-اوهه چ رام شد
حوصله نداشتم جواب بدم پس با سکوت مرگباری رسیدم به اتاقش
جونهو در زد
(بیارش داخل و خودت برو
رفتم داخل با دیدن صحنه رو به رو خشکم زد تمام اتاق از رنگ مشکی بود حتی دیوار ها یدونه رنگ سفید هم نبود از این رنگ متنفرممم
(کجایی
: ب ت چ
(چییی
:هیچی
(خب بزار خودم معرفی کنم من لی مینهو ام میتونی ارباب لینو صدام بزنی
شوخی میکنههه من به این بگم ارباب لینو زهی خیال باطل
(وظیفت اینه که همجا پیش من باشی به غیر از موقع خاب تمام جشن مهمونی و شرکت همجا و همیشه اتاقم تمیز کنی
:خب بسه دیگه اول اینکه ارزو بر جوانان عیب نیس دوما ک عمرا بهت بگم ارباب خیلی بگم میگم کوه غرور و من دست به اتاق ت نمیزنم
(پس خبری از حقوق نیس
:چقدهه
(خیلی
:اوک
تا اومدم جواب بده یه نفر باشتاب اومد داخل
#part_7
ویو هان : با صدای بسته شدن در از خاب عیزم بیدار شدم ک با اون غول مواجه شدم
:هوی غول بو گندو اون در اینجوری باز و بسته میکنی نمیگی یه جنابی اینجا خابعهههه
-چرت نگو
:هوی دلم میخاد بزنمت
-من بیشتر دلم میخاد خفت کنم
:دلم میخاد جرت بدم بیوفتی وسط اینجا عر بزنی
منتظر بودم
:چیه خفه شدی ترسیدی
(اره ترسیده
یا حضرت گرگعلی این کوه غرور اینجا چیکار میکنهه
(چیشد ساکت شدی
:حوصله بحث با تو رو ندارم
(به من میگی تو
:اره
(جونهو این پسره زبون دراز بیار اتاقم
ورفت منم اومدم پش سرش برم که چشم خورد به گوشه دیوار گیتار عزیزم ک حکم خانوادم داشت میخاستم عر بزنم ولی نمیتونم تو این شرایط خودمو ضعیف نشون بدم
-هعی پسر بریم ارباب کارت داره
:اوکی
-اوهه چ رام شد
حوصله نداشتم جواب بدم پس با سکوت مرگباری رسیدم به اتاقش
جونهو در زد
(بیارش داخل و خودت برو
رفتم داخل با دیدن صحنه رو به رو خشکم زد تمام اتاق از رنگ مشکی بود حتی دیوار ها یدونه رنگ سفید هم نبود از این رنگ متنفرممم
(کجایی
: ب ت چ
(چییی
:هیچی
(خب بزار خودم معرفی کنم من لی مینهو ام میتونی ارباب لینو صدام بزنی
شوخی میکنههه من به این بگم ارباب لینو زهی خیال باطل
(وظیفت اینه که همجا پیش من باشی به غیر از موقع خاب تمام جشن مهمونی و شرکت همجا و همیشه اتاقم تمیز کنی
:خب بسه دیگه اول اینکه ارزو بر جوانان عیب نیس دوما ک عمرا بهت بگم ارباب خیلی بگم میگم کوه غرور و من دست به اتاق ت نمیزنم
(پس خبری از حقوق نیس
:چقدهه
(خیلی
:اوک
تا اومدم جواب بده یه نفر باشتاب اومد داخل
۱.۹k
۲۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.