چندپارتی از جیمین پارت ۲
دخترک به سرعت از آنجا خارج شد
دوید و دوید تا به خارج از شهر رسید ک آنجا اسکله ای وجود داشت
انعکاس ماه روی آب افتاده بود به ماه نگریست و اولین قطره ی اشک از چشمانش به پایین فرود آمد و روی صورتش نشست
با ماه سخن گفت گفت چرا زندگی من چنین است
به خودش در آب نگاه کرد از خودش متنفر بود
به فکر خودکشی افتاد وقتی فهمید ک کسی نیس که برایش گریه کند خودش را به آب انداخت اول دست و پا زد ولی کم کم آغوش مرگ به روی او باز شد
و مرگ دست او را گرفت و با خودش او را برد
دوید و دوید تا به خارج از شهر رسید ک آنجا اسکله ای وجود داشت
انعکاس ماه روی آب افتاده بود به ماه نگریست و اولین قطره ی اشک از چشمانش به پایین فرود آمد و روی صورتش نشست
با ماه سخن گفت گفت چرا زندگی من چنین است
به خودش در آب نگاه کرد از خودش متنفر بود
به فکر خودکشی افتاد وقتی فهمید ک کسی نیس که برایش گریه کند خودش را به آب انداخت اول دست و پا زد ولی کم کم آغوش مرگ به روی او باز شد
و مرگ دست او را گرفت و با خودش او را برد
۶.۵k
۰۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.