تک پارتی عشق نافرجام
تا حالا به افسانه ها فک کردین؟ رمئو و ژولیت، بانی و بنت، جنیس و جن، زال و رودابه ولی چی میشه یک افسانه دیگه رو این زوج دوست داشتنی مون بسازن
" ا/ت و کوک"
ا/ت با خوشحالی به سمت رستورانی که با کوک قرار گذاشته بود حرکت میکرد و در دست راستش برگه ای که نشون میداد یک نوزاد دختر در شکم او قرار دارد به سرعت قدم میذاشت که به رستوران رسید..
کوک برای دختر مورد علاقه اش نوشیدنی ای در لیوان میریخت احساس کرد دختری شبیه ا/ت نزدیک او میشود( اما او نبود) به طرف او قدم برداشت و دستش را دور کمر دخترک غریبه حلقه کرد و اورا بوسید*
ا/ت تا این صحنه را دید برگه را در دستش فشرد*
که پسرک چشمش به ا/ت افتاد و پاهایش سست شد*
چشمان هردو پر از اشک شد
ناگهان مردی به سمت ا/ت آمد و به سر او شلیک کرد*
کوک: ا/تتتتتت
دخترک غریبه و آن مرد باهم فرار کردند*
ا/ت: دوست دارم
کوک: منم همینطور ( بغض) لیوانی رو شکوندم و رگم رو بستم و لبم رو لبش گذاشتم
و پایان
دختر و پسر افسانه ای مون با دختر کوچولوشون به خواب عمیقی فرو رفتند
میدونم بد شد ولی به روم نیارید:/
" ا/ت و کوک"
ا/ت با خوشحالی به سمت رستورانی که با کوک قرار گذاشته بود حرکت میکرد و در دست راستش برگه ای که نشون میداد یک نوزاد دختر در شکم او قرار دارد به سرعت قدم میذاشت که به رستوران رسید..
کوک برای دختر مورد علاقه اش نوشیدنی ای در لیوان میریخت احساس کرد دختری شبیه ا/ت نزدیک او میشود( اما او نبود) به طرف او قدم برداشت و دستش را دور کمر دخترک غریبه حلقه کرد و اورا بوسید*
ا/ت تا این صحنه را دید برگه را در دستش فشرد*
که پسرک چشمش به ا/ت افتاد و پاهایش سست شد*
چشمان هردو پر از اشک شد
ناگهان مردی به سمت ا/ت آمد و به سر او شلیک کرد*
کوک: ا/تتتتتت
دخترک غریبه و آن مرد باهم فرار کردند*
ا/ت: دوست دارم
کوک: منم همینطور ( بغض) لیوانی رو شکوندم و رگم رو بستم و لبم رو لبش گذاشتم
و پایان
دختر و پسر افسانه ای مون با دختر کوچولوشون به خواب عمیقی فرو رفتند
میدونم بد شد ولی به روم نیارید:/
۱۶.۳k
۱۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.