★ ִֶָ ࣪ سناریو هنتای ★بونتن/★بانتن ִֶָ ࣪ ★
★ ִֶָ ࣪ سناریو هنتای ★بونتن/★بانتن ִֶָ ࣪ ★
★ ִֶָ ࣪ p6 ִֶָ ࣪ ★
★ ִֶָ ࣪ اسم شما :: یور ִֶָ ࣪ ★
★ ִֶָ ࣪ اسم دوست صمیمیت :: یونا :: ریکا :: روبی :: هیناتا :: آیری :: آکانه ִֶָ ࣪ ★
★ ִֶָ ࣪ اسم باند تو / یور :: کانجیرو ִֶָ ࣪ ★
★ ִֶָ ࣪ سن تو :: ۱۸ سال ִֶָ ࣪ ★
★ ִֶָ ࣪ سن بقیه کرکتر ها :: ۲۰ سال ִֶָ ࣪ ★
نکته :: اعضای بانتن داخل مانگا ۲۵ سال به بالا بودن اما داخل این سناریو ۲۰ سالشونه!
شروع ::
از زبان نویسنده ::
_______________💦هشدار هنتای🔞_______________
یور دیگه تحریک بود و با سانزو همراه شد!
وقتی سانزو از یور (ا/ت) لب گرفت کمکم لباساشو دار آورد!
یور خیلی قرمز شده بود! (آخی بچم گوجه شد😆) وقتی دیگه لباساشو در آورد شبی بر عبادت داشتن!
نکته :: ( نویسنده بیمار روانی عه از بزرگی خودتون ببخشید)
صبح شد و یور دیگه از خواب بیدار شد سانزو هم کنارش بود ! انگاری اونم تازه بیدار شده بود !
_______________💦پایان هنتای🔞_______________
نکته :: (اعضای بونتن / بانتن ماموریت بودن ب جز سانزو)
از زبان کارکتر ها ::
سانزو :: اوه بیبی بیدار شدی!
یور :: اهه عوضی با من چیکار کردی؟؟؟
سانزو :: فقط یکم خوشگذرونی کردیم!
یور :: یکمممممممم؟؟؟؟؟
سانزو :: اوه بیبی این ک چیزی نیست! من ک دیشب رو جدی نگرفته بودم! اگه جدی گرفته بودم ۱۰ قلو الان حامله بودی!
یور :: هوی حرف دهنتو بفهم!
از زبان نویسنده ::
دوتاشون بلند شدن و لباساشون رو پوشیدن و همون لحظه ک رفتن پایین اعضای بونتن از ماموریت اومدن!
از زبان کارکتر ها ::
ریندو ؛؛ ران ؛؛ کوکو ؛؛ مایکی ؛؛ کاکاچو :: تائوکومی :: اوه سلام یور !
یور :: سلام به همگی!
سانزو :: منم اینجاماااااا!!!!
همه با هم :: تورو آدم حساب نمیکنیم قرص متحرک!(پرش زمانی به شب!)
همه روی میز غذا خوری نشستن تا شام بخورن!
خدمتکار ها شام رو روی میز گذاشتن و بعد نوشیدنی هارو آوردن!
اما میخواستن یور رو امتحان کنن چون ک داخل نوشیدنی ها داروی سمی ریختن و خواستن ببینن ک یور میفهمه یا نه اگه هم نمیفهمید نمیذاشتن نوشیدنی رو بخوره!
از زبان کارکتر ها ::
همه :: خب غذا رو شروع کنیم!
سانزو :: خب یور نمیخوای نوشیدنی بخوری؟
یور :: هه یعنی فکر میکنید اونقدر احمق هستم ک ی نوشیدنی سمی رو بخورم؟
همه با هم :: چیییی؟ از کجا فهمیدی؟
یور :: خب داخل لیوان نوشیدنی یخ هیچ آب نمیشد و نشونه این بود ک داخل نوشیدنی سم هست برای همین!
همه :: اوه ما از رنگ و بوش بزور میفهمیدیم!
سانزو و مایکی با هم :: یور تو ک ناراحت نشدی؟
یور :: نه بابا
مایکی :: ما فقط خواستیم امتحانت کنیم و اگه نمیفهمیدی میخواستیم بهت بگیم ک سمی هست!
از زبان نویسنده !
همه دیگه شامشون رو تموم کردن خواستن برن توی اتاقشون ک یهو...
꒷꒦꒥꒷꒦꒥꒷꒦꒥꒷꒦꒥꒷꒦꒥꒷꒦꒥꒷꒦꒷꒦꒥
پایان
لایک۱۰کامنت۱۰
★ ִֶָ ࣪ p6 ִֶָ ࣪ ★
★ ִֶָ ࣪ اسم شما :: یور ִֶָ ࣪ ★
★ ִֶָ ࣪ اسم دوست صمیمیت :: یونا :: ریکا :: روبی :: هیناتا :: آیری :: آکانه ִֶָ ࣪ ★
★ ִֶָ ࣪ اسم باند تو / یور :: کانجیرو ִֶָ ࣪ ★
★ ִֶָ ࣪ سن تو :: ۱۸ سال ִֶָ ࣪ ★
★ ִֶָ ࣪ سن بقیه کرکتر ها :: ۲۰ سال ִֶָ ࣪ ★
نکته :: اعضای بانتن داخل مانگا ۲۵ سال به بالا بودن اما داخل این سناریو ۲۰ سالشونه!
شروع ::
از زبان نویسنده ::
_______________💦هشدار هنتای🔞_______________
یور دیگه تحریک بود و با سانزو همراه شد!
وقتی سانزو از یور (ا/ت) لب گرفت کمکم لباساشو دار آورد!
یور خیلی قرمز شده بود! (آخی بچم گوجه شد😆) وقتی دیگه لباساشو در آورد شبی بر عبادت داشتن!
نکته :: ( نویسنده بیمار روانی عه از بزرگی خودتون ببخشید)
صبح شد و یور دیگه از خواب بیدار شد سانزو هم کنارش بود ! انگاری اونم تازه بیدار شده بود !
_______________💦پایان هنتای🔞_______________
نکته :: (اعضای بونتن / بانتن ماموریت بودن ب جز سانزو)
از زبان کارکتر ها ::
سانزو :: اوه بیبی بیدار شدی!
یور :: اهه عوضی با من چیکار کردی؟؟؟
سانزو :: فقط یکم خوشگذرونی کردیم!
یور :: یکمممممممم؟؟؟؟؟
سانزو :: اوه بیبی این ک چیزی نیست! من ک دیشب رو جدی نگرفته بودم! اگه جدی گرفته بودم ۱۰ قلو الان حامله بودی!
یور :: هوی حرف دهنتو بفهم!
از زبان نویسنده ::
دوتاشون بلند شدن و لباساشون رو پوشیدن و همون لحظه ک رفتن پایین اعضای بونتن از ماموریت اومدن!
از زبان کارکتر ها ::
ریندو ؛؛ ران ؛؛ کوکو ؛؛ مایکی ؛؛ کاکاچو :: تائوکومی :: اوه سلام یور !
یور :: سلام به همگی!
سانزو :: منم اینجاماااااا!!!!
همه با هم :: تورو آدم حساب نمیکنیم قرص متحرک!(پرش زمانی به شب!)
همه روی میز غذا خوری نشستن تا شام بخورن!
خدمتکار ها شام رو روی میز گذاشتن و بعد نوشیدنی هارو آوردن!
اما میخواستن یور رو امتحان کنن چون ک داخل نوشیدنی ها داروی سمی ریختن و خواستن ببینن ک یور میفهمه یا نه اگه هم نمیفهمید نمیذاشتن نوشیدنی رو بخوره!
از زبان کارکتر ها ::
همه :: خب غذا رو شروع کنیم!
سانزو :: خب یور نمیخوای نوشیدنی بخوری؟
یور :: هه یعنی فکر میکنید اونقدر احمق هستم ک ی نوشیدنی سمی رو بخورم؟
همه با هم :: چیییی؟ از کجا فهمیدی؟
یور :: خب داخل لیوان نوشیدنی یخ هیچ آب نمیشد و نشونه این بود ک داخل نوشیدنی سم هست برای همین!
همه :: اوه ما از رنگ و بوش بزور میفهمیدیم!
سانزو و مایکی با هم :: یور تو ک ناراحت نشدی؟
یور :: نه بابا
مایکی :: ما فقط خواستیم امتحانت کنیم و اگه نمیفهمیدی میخواستیم بهت بگیم ک سمی هست!
از زبان نویسنده !
همه دیگه شامشون رو تموم کردن خواستن برن توی اتاقشون ک یهو...
꒷꒦꒥꒷꒦꒥꒷꒦꒥꒷꒦꒥꒷꒦꒥꒷꒦꒥꒷꒦꒷꒦꒥
پایان
لایک۱۰کامنت۱۰
۹.۵k
۲۶ شهریور ۱۴۰۳
comments (۵۰)
no_comment