عشق در عذاب 🍷🦋
عشق در عذاب 🍷🦋
ویو دایانا
صبح شده بود بیدار شدم حالم بهتر شده بود رفتم پایین رفتم رو مبل نشستم دیدم از اشپز خونه ی صدایی میاد
رفتم تو اشپز خونه دیدم ارشامصورتش اردیه داره کیک درست میکنه
از اون وضعیتش خندم گرفت
دایانا: ( خنده )
ارشام : چیهههه خوایتم خوشحالت کنم
دایانا : باشه باشه، حالا مشکل چیه ؟
ارشام : نمیدونم چطور بزارمش تو مایکروفر
دایانا : وایسا الان خودم میام
پرش زمانی به شب
ویو راوی : ارشام و دایانا از صب تا همین موقع داشتن همو خنده میاوردن
یجورایی خوشحال بودن
ارشام : دایانا
دایانا : بله
ارشام : بیا بریم پارک
دایانا : با این سنت پارک مثلا مافیایی
ارشام : ایششش ولش مافیا رو بیا بریم
دایانا : اوکی اوکی من برم لباس بپوشم بیام
ارشام : اوکی
ویو پارک
رسیدن ارشام گفت دایانا چشملتو ببند دایانا بست رفتنو رفتن تا رسیدن به ی تابلو که دورش گل های صورتی و قرمز بود کلی شمعر و بادکنک بود
ارشام : دایانا دوستت دارم ، تو به من حسی داری ؟
دایانا : نه
ارشام : چی ( بغض )
دایانا : چون من عاشقتم
و دایانا قد بلندی کرد ارشام رو بوسید ارشام هم از کمرش گرفت و.....
خوشتون اومد ؟ 🦋💫
ویو دایانا
صبح شده بود بیدار شدم حالم بهتر شده بود رفتم پایین رفتم رو مبل نشستم دیدم از اشپز خونه ی صدایی میاد
رفتم تو اشپز خونه دیدم ارشامصورتش اردیه داره کیک درست میکنه
از اون وضعیتش خندم گرفت
دایانا: ( خنده )
ارشام : چیهههه خوایتم خوشحالت کنم
دایانا : باشه باشه، حالا مشکل چیه ؟
ارشام : نمیدونم چطور بزارمش تو مایکروفر
دایانا : وایسا الان خودم میام
پرش زمانی به شب
ویو راوی : ارشام و دایانا از صب تا همین موقع داشتن همو خنده میاوردن
یجورایی خوشحال بودن
ارشام : دایانا
دایانا : بله
ارشام : بیا بریم پارک
دایانا : با این سنت پارک مثلا مافیایی
ارشام : ایششش ولش مافیا رو بیا بریم
دایانا : اوکی اوکی من برم لباس بپوشم بیام
ارشام : اوکی
ویو پارک
رسیدن ارشام گفت دایانا چشملتو ببند دایانا بست رفتنو رفتن تا رسیدن به ی تابلو که دورش گل های صورتی و قرمز بود کلی شمعر و بادکنک بود
ارشام : دایانا دوستت دارم ، تو به من حسی داری ؟
دایانا : نه
ارشام : چی ( بغض )
دایانا : چون من عاشقتم
و دایانا قد بلندی کرد ارشام رو بوسید ارشام هم از کمرش گرفت و.....
خوشتون اومد ؟ 🦋💫
۲.۳k
۱۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.