آب و هوای زندگی
از زبان چویا: یه سال از رفتن دازای از مافیا میگذره و خیانتش به من اولش برام سخت بود من عاشقش بودم و هستم هیچ وقت هم نمی خوام ازش متنفر باشم
رای رو تو بغلم گرفته بودم بچم وقتی دازای رفت متوجه شدم که باردارم اولش میخواستم بندازمش ولی نتونستم بار اول که دیدمش بعد از بدنیا اومدنش فکر کردم که دوباره دازای رو بهم دادن با اینکه خیلی شبیه منه ولی رنگ پوستش مثل دازای بود با ابرو های قهوهای و نازش اون مثل یه فرشته بود اگه نبود من چطوری باید با این درد جدایی از دازای کنار میومدم
اما ماجرا همین جا تموم نشد دازای راجب رای فهمید و یه تست دی ان ای گرفته بود منم نمی خواستم حالا که دازای رو از دست دادم رای رو هم از دست بدم برای همین از موری سان خواستم که بزاره برم یه کشور دیگه
حالا من هم توی ایتالیا هستم با رای
با تشکر از دوست خوبم که کمک کرد تا این سوکوکو رو بنویسم ❤️
رای رو تو بغلم گرفته بودم بچم وقتی دازای رفت متوجه شدم که باردارم اولش میخواستم بندازمش ولی نتونستم بار اول که دیدمش بعد از بدنیا اومدنش فکر کردم که دوباره دازای رو بهم دادن با اینکه خیلی شبیه منه ولی رنگ پوستش مثل دازای بود با ابرو های قهوهای و نازش اون مثل یه فرشته بود اگه نبود من چطوری باید با این درد جدایی از دازای کنار میومدم
اما ماجرا همین جا تموم نشد دازای راجب رای فهمید و یه تست دی ان ای گرفته بود منم نمی خواستم حالا که دازای رو از دست دادم رای رو هم از دست بدم برای همین از موری سان خواستم که بزاره برم یه کشور دیگه
حالا من هم توی ایتالیا هستم با رای
با تشکر از دوست خوبم که کمک کرد تا این سوکوکو رو بنویسم ❤️
۳.۸k
۱۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.