kooki👿
🪁part 24🪁
💎kooki💎
ه.ی:هوراااا
کوک:میخوای بریم قدم بزنیم؟
ه.ی:اوهوم
لباس هامون رو پوشیدیم و سمت در رفتیم
کوک دستم رو گفت
کوکی:چیزی نمیخوای؟
ه.ی:بریم قهوه بخوریم؟
کوک:اوکی بیب
یهو دست یکی رو روی شونم حس کردم اما کوک نبود
روم رو برگردوندم
یه پسر بود که انگار مست بود
پسر:اوف چه چیزی
کوک:هوشش مرتیکه چه زری میزنی
کوک یه مشت خوابوند تو صورت پسره
برای اینکه پسره رو نزنه خودم رو لای دست های کوک قرار دادم
پسره فرار کرد
خودم رو توی بغل جونگکوک کشیدم و بوسیدمش
ه.ی:آقا غیرتی تشریف دارن ؟
کوک کمرم رو گرفت و از پشت بغلم کرد و موهام رو بو کشید
دستش رو گرفتم که دیدم دستش داره خون میاد
ه.ی:کوک چیکار کردی با خودت
سمت سوپر مارکت رفتم و یه چسب زخم خریدم🩹
چسب رو روی دستش زدم
با هم به سمت خونه رفتیم
پسرا:سلام
تهیونگ:دستت چی شده
ه.ی:داستانش طولانی
کوک رو سمت اتاق بردم و روی تخت خوابوندم
یهو کوک منو سمت خودش کشید
و....
تا پارت بعد بابای🐭🐨
Faitying baby🌱💚
💎kooki💎
ه.ی:هوراااا
کوک:میخوای بریم قدم بزنیم؟
ه.ی:اوهوم
لباس هامون رو پوشیدیم و سمت در رفتیم
کوک دستم رو گفت
کوکی:چیزی نمیخوای؟
ه.ی:بریم قهوه بخوریم؟
کوک:اوکی بیب
یهو دست یکی رو روی شونم حس کردم اما کوک نبود
روم رو برگردوندم
یه پسر بود که انگار مست بود
پسر:اوف چه چیزی
کوک:هوشش مرتیکه چه زری میزنی
کوک یه مشت خوابوند تو صورت پسره
برای اینکه پسره رو نزنه خودم رو لای دست های کوک قرار دادم
پسره فرار کرد
خودم رو توی بغل جونگکوک کشیدم و بوسیدمش
ه.ی:آقا غیرتی تشریف دارن ؟
کوک کمرم رو گرفت و از پشت بغلم کرد و موهام رو بو کشید
دستش رو گرفتم که دیدم دستش داره خون میاد
ه.ی:کوک چیکار کردی با خودت
سمت سوپر مارکت رفتم و یه چسب زخم خریدم🩹
چسب رو روی دستش زدم
با هم به سمت خونه رفتیم
پسرا:سلام
تهیونگ:دستت چی شده
ه.ی:داستانش طولانی
کوک رو سمت اتاق بردم و روی تخت خوابوندم
یهو کوک منو سمت خودش کشید
و....
تا پارت بعد بابای🐭🐨
Faitying baby🌱💚
۷۰.۸k
۱۵ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.