پارت ۱۱
ویو شوگا
ازون کارم خیلی پشیمون بودم آخه بخاطر یه سگ که آورده اینجوری شد ولی منم حق داشتم بازور اونو به ازدواج من در آوردن چون اعصبانی بودم رفتم بار روی یه میز نشستم و از گارسون خواستم الکل بیارن من یخ چند روزی ولی میشه رو اون دوست ات اسمش چی بود یادم اومد الارا کراش دارم و برای اینکه ازش سواستفاده کنم از ات جدا شم تصمیم گرفتم (خودتون میفهمین)
ویو ات
بغضم ترکیده بود فقط گریه میکردم پاشدم رفتم حموم شاید اروم شم رفتم زیر دوش آب بلند گریه کردم تو گلوم یه چیزی داشت خفم میکرد میخواستم داد بزنم میخواستم خودمو اروم کنم ولی نشدو از ته دل داد زدم
لعنتی من دوست دارم چرا باید باهام اینکار کنی گفتم شاید بعد ازدواج عاشقم شی ولی بدتر ریدی تو زندگیم اصلا چرا باید از این همه آدم عاشق تو شم بعد از اینکه اروم شدم از حموم در شدم لباسامو شستم حوله کوچیکه رو انداختم رو شونم نمیخواستم از اتاق برم بیرون ولی گشنم بود رفتم بیرون فکر کردم شوگا خونست ولی کفشاش نبود پس رفته بهتره رفتم طرفه آشپز خونه که رو مبل کتشو دیدم یه پوز خند زدن زیر لب گفتم عوضی رفتم آشپز خونه نودل درست کردم آوردم رو میز مبل گذاشتم رفتم سراغ یخچال که چی پیدا میشه واییی الکل بود اونم تم قرمزش من عاشق این تمم با خوشحال لیوان برداشتم رفتم سمت مبل گذاشتمشون رو میز یه فیلم گذاشتم قسمت ۳ سریال بودم که نودلم تموم شد هعی تازه داشتم فیلم نگاه میکردم ساعت چند ۹ آخ جون فکر کنم مغازه ها بازن پاشدم رفتم خوراکی خریدم آوردم کتمو رو مبل برت کردم یه غذای خوشمزه برای سگم گرفتم رفتم ریختم تو ظرف سگمو آوردم پیش خودم ساعت ۱۱ شب بود داشتم الکلو میخوردم که جای غمگین فیلم رسید چرا باید پسر رو بکشن من روش کراش بودم یجوری گریه میکردم انگار پسره دوست پسرمه تو همین حال بودم که با صدا باز شدن در به خودم اومدم ...
خوب اینم پارت دیگه ببخشید دیر به دیر میزارم حوصله ندارم بنویسم
ازون کارم خیلی پشیمون بودم آخه بخاطر یه سگ که آورده اینجوری شد ولی منم حق داشتم بازور اونو به ازدواج من در آوردن چون اعصبانی بودم رفتم بار روی یه میز نشستم و از گارسون خواستم الکل بیارن من یخ چند روزی ولی میشه رو اون دوست ات اسمش چی بود یادم اومد الارا کراش دارم و برای اینکه ازش سواستفاده کنم از ات جدا شم تصمیم گرفتم (خودتون میفهمین)
ویو ات
بغضم ترکیده بود فقط گریه میکردم پاشدم رفتم حموم شاید اروم شم رفتم زیر دوش آب بلند گریه کردم تو گلوم یه چیزی داشت خفم میکرد میخواستم داد بزنم میخواستم خودمو اروم کنم ولی نشدو از ته دل داد زدم
لعنتی من دوست دارم چرا باید باهام اینکار کنی گفتم شاید بعد ازدواج عاشقم شی ولی بدتر ریدی تو زندگیم اصلا چرا باید از این همه آدم عاشق تو شم بعد از اینکه اروم شدم از حموم در شدم لباسامو شستم حوله کوچیکه رو انداختم رو شونم نمیخواستم از اتاق برم بیرون ولی گشنم بود رفتم بیرون فکر کردم شوگا خونست ولی کفشاش نبود پس رفته بهتره رفتم طرفه آشپز خونه که رو مبل کتشو دیدم یه پوز خند زدن زیر لب گفتم عوضی رفتم آشپز خونه نودل درست کردم آوردم رو میز مبل گذاشتم رفتم سراغ یخچال که چی پیدا میشه واییی الکل بود اونم تم قرمزش من عاشق این تمم با خوشحال لیوان برداشتم رفتم سمت مبل گذاشتمشون رو میز یه فیلم گذاشتم قسمت ۳ سریال بودم که نودلم تموم شد هعی تازه داشتم فیلم نگاه میکردم ساعت چند ۹ آخ جون فکر کنم مغازه ها بازن پاشدم رفتم خوراکی خریدم آوردم کتمو رو مبل برت کردم یه غذای خوشمزه برای سگم گرفتم رفتم ریختم تو ظرف سگمو آوردم پیش خودم ساعت ۱۱ شب بود داشتم الکلو میخوردم که جای غمگین فیلم رسید چرا باید پسر رو بکشن من روش کراش بودم یجوری گریه میکردم انگار پسره دوست پسرمه تو همین حال بودم که با صدا باز شدن در به خودم اومدم ...
خوب اینم پارت دیگه ببخشید دیر به دیر میزارم حوصله ندارم بنویسم
۱۳.۶k
۲۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.