beautiful vampire ♥️ 🍷
beautiful vampire ♥️ 🍷
انچه گذشت
اون....اون...
part ⁵
ات ویو
اون کوک بود
+تو اینج.......
_برو تو ماشین
+ولی...
+گفتم برو تو ماشین(داد)
وقتی داد زد نتونستم مقاومت کنم و بدون حرفی رفتم تو ماشین اون هم یکم بعد اومد و شروع به حرکت کرد ولی دستش خونی بود
(گایز اینو میدونید که خون اشام ها خون ندارن پس خون روی دست کوک مال اون چند نفر هست اوکی؟ امیدوارم گیج نشده باشید)
+کوک دستت
_مهم نیست فقط بهم یه دستمال بده
بهش دستمال دادم وقتی اون خون رو از روی دستش پاک کرد دستش حتی یه خراش کوچیک هم نداشت
+تو از کجا میدونستی من کجام؟
_(سکوت)
+با تو بودما؟
_ مگه با بچه ها نبودی؟(یکم بلند)
+اره
_پس تو چرا باید این وقت شب اونم تنها اینجا باشی (داد)
+سر من داد نزن
_باشه جواب سوالمو بده(اروم)
+اصلا به تو چه؟
_ات گفتی داد نزن نمیزنم پس کاری نکن داد بزنم جواب سوالمو بده
+.......هوووووف ....باشه میگم.....بچه ها رفتن خرید کردن وقتی خریدشون تموم شد میخواستن منو برسونن ولی من خودم خواستم پیاده بیام میخواستم قدم بزنم
_بفرما اینم نتیجه خواسته جنابعالی
+خیله خوب حالا تو دیگه سر زنشم نکن
+حالا تو بگو از کجا میدونستی من کجام ؟
_عه.......من........همین دور و اطراف بودم تو رو دیدم (به شدت دست پاچه)
+ا....اها
+سرده میشه یکم بخاری رو روشن کنی؟
_البته
+مرسی
+میشه به این ادرس بری؟
_اوهوم
(چند مین بعد )
+راستش خیلی گرم شد بخواری رو خاموش میکنی؟
_باشه
هم اون اومد خواموش کنه هم من که
کوک ویو
شنیدم داره با دوستاش میره بیرون اما نمیدونم چرا حس خوبی نداشتم
اصلا نمیفهمم چرا دوست ندارم اتفاقی براش بیوفته
پس تعقیب کردمشون که بعد از خرید دوستاش ازشون جداشد و تنها به راهش ادامه داد
توی راه چند نفر مزاحمش شدن نمیدونم پرا وقتی اونا رو دیدم که دارن اذیتش میکنن خون جلوی چشم هام رو گرفت
جلوی اون چند نفر رو گرفتم و نفری یه مشت نصیب همه شون کردم سوار ماشین شدم
(مکالماتشون)
سردش بود بخاری رو روشن کردم و به ادرسی که گفت رفتم
یکم بعد گرمش شد تا اومدن بخاری رو خاموش کنم اونم دستش رو دراز کرد که.....
انچه گذشت
اون....اون...
part ⁵
ات ویو
اون کوک بود
+تو اینج.......
_برو تو ماشین
+ولی...
+گفتم برو تو ماشین(داد)
وقتی داد زد نتونستم مقاومت کنم و بدون حرفی رفتم تو ماشین اون هم یکم بعد اومد و شروع به حرکت کرد ولی دستش خونی بود
(گایز اینو میدونید که خون اشام ها خون ندارن پس خون روی دست کوک مال اون چند نفر هست اوکی؟ امیدوارم گیج نشده باشید)
+کوک دستت
_مهم نیست فقط بهم یه دستمال بده
بهش دستمال دادم وقتی اون خون رو از روی دستش پاک کرد دستش حتی یه خراش کوچیک هم نداشت
+تو از کجا میدونستی من کجام؟
_(سکوت)
+با تو بودما؟
_ مگه با بچه ها نبودی؟(یکم بلند)
+اره
_پس تو چرا باید این وقت شب اونم تنها اینجا باشی (داد)
+سر من داد نزن
_باشه جواب سوالمو بده(اروم)
+اصلا به تو چه؟
_ات گفتی داد نزن نمیزنم پس کاری نکن داد بزنم جواب سوالمو بده
+.......هوووووف ....باشه میگم.....بچه ها رفتن خرید کردن وقتی خریدشون تموم شد میخواستن منو برسونن ولی من خودم خواستم پیاده بیام میخواستم قدم بزنم
_بفرما اینم نتیجه خواسته جنابعالی
+خیله خوب حالا تو دیگه سر زنشم نکن
+حالا تو بگو از کجا میدونستی من کجام ؟
_عه.......من........همین دور و اطراف بودم تو رو دیدم (به شدت دست پاچه)
+ا....اها
+سرده میشه یکم بخاری رو روشن کنی؟
_البته
+مرسی
+میشه به این ادرس بری؟
_اوهوم
(چند مین بعد )
+راستش خیلی گرم شد بخواری رو خاموش میکنی؟
_باشه
هم اون اومد خواموش کنه هم من که
کوک ویو
شنیدم داره با دوستاش میره بیرون اما نمیدونم چرا حس خوبی نداشتم
اصلا نمیفهمم چرا دوست ندارم اتفاقی براش بیوفته
پس تعقیب کردمشون که بعد از خرید دوستاش ازشون جداشد و تنها به راهش ادامه داد
توی راه چند نفر مزاحمش شدن نمیدونم پرا وقتی اونا رو دیدم که دارن اذیتش میکنن خون جلوی چشم هام رو گرفت
جلوی اون چند نفر رو گرفتم و نفری یه مشت نصیب همه شون کردم سوار ماشین شدم
(مکالماتشون)
سردش بود بخاری رو روشن کردم و به ادرسی که گفت رفتم
یکم بعد گرمش شد تا اومدن بخاری رو خاموش کنم اونم دستش رو دراز کرد که.....
۳.۵k
۱۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.