pr3
pr3
همه مست مست بودن و نمیدونستن چیکار میکنن شوگا کلا داشت هر لحظه تغییر شکل میداد و جیمین هم چند تا جن احضار کردو میگف خودتونو بکشید جن های بیچاره هم نمیتونستن کاری کنن یهو ا.ت از مستی از رو صندلی افتاد و کوک هم یهو از رو صندلی افتاد .( یه نکته روح ها میتونن جیمین رو لمس کنن و اگه لمس کنن اون از مستی در میاد )
کوک رف رو ا.ت و داشت نگا میکرد مستقیم تو چشای ا.ت بدون اینکه کاری کنه داشت لباسای ا.ت رو در می آورد تا لباس زیر رف که یهو یه روح محکم زد تو سر جیمین ، جیمین هم از مستی در اومد یهو کوک رو رو ا.ت دید به کمر کوک محکم ضربه زد و اونو از رو ا.ت کنار زد نمیدونست چیکار کنه همه مسته مست بودن ا.ت رو برد تو یه اتاق و گذاشت رو تخت و وقتی برگشت دید همه یا افتادن یا خوابشون برده .
پرش زمانی صبح
وقتی همه از خواب بیدار شدن دیدن رو تختشون هستن و فهمیدن جیمین چند تا روح مجبور کرده اونارو بزارن رو تختشون.
روز هم که داشتن صبحانه میخوردن یهو شوگا گف آهای چرا انقدر زود منو بیدار کردین هااااا
جین هم داد زد گف آهوی تو همش تو خواب هم داشتی تغییر شکل میدادی گفتیم شاید مشکلی برات پیش بیاد .
شوگا هم چیزی نگف
یهو جی هوپ گف راستی دیشب چه اتفاقایی افتاد جیمین تو مثل همیشه زود تر از ما از خماری در اومدی بگو دیشب چی شد .
ا.ت ویو
یهو ترسیدم نکنه اون اتفاق افتاده باشه .
(راستی روح ها تنش لباس کردن وقتی خواب بود )
جیمین ویو نمیدونستم چی بگم یهو تهونگ گف نهههه این امکان نداره واقا ؟ جیمین واقا ؟ این اتفاق حقیقت داره ؟
ای بابا حتما دو باره ذهن منو خونده بعد همه گفتن چیشه هااا؟
به تهیونگ گفتم آره حقیقت داره
تهیونگ گف نه ای وای حالا میخوای چیکار کنی کووووک
باز داشت لو میداد اون راز دار بود ولی دوس داش همه چیو لو بده
گفتم تهیونگ جرعت نداری بگی وگرنه امشب با ۱۰ تا جن میام سراغت
تهیونگ که با قدرت ذهن خوانی میتونست همه چیو بتر سونه گف خلاصه میگم دیشب کوک به ا.ت تجاوز کرد
]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]
یه سکوت بزرگ حکم فرما شددد
همه مست مست بودن و نمیدونستن چیکار میکنن شوگا کلا داشت هر لحظه تغییر شکل میداد و جیمین هم چند تا جن احضار کردو میگف خودتونو بکشید جن های بیچاره هم نمیتونستن کاری کنن یهو ا.ت از مستی از رو صندلی افتاد و کوک هم یهو از رو صندلی افتاد .( یه نکته روح ها میتونن جیمین رو لمس کنن و اگه لمس کنن اون از مستی در میاد )
کوک رف رو ا.ت و داشت نگا میکرد مستقیم تو چشای ا.ت بدون اینکه کاری کنه داشت لباسای ا.ت رو در می آورد تا لباس زیر رف که یهو یه روح محکم زد تو سر جیمین ، جیمین هم از مستی در اومد یهو کوک رو رو ا.ت دید به کمر کوک محکم ضربه زد و اونو از رو ا.ت کنار زد نمیدونست چیکار کنه همه مسته مست بودن ا.ت رو برد تو یه اتاق و گذاشت رو تخت و وقتی برگشت دید همه یا افتادن یا خوابشون برده .
پرش زمانی صبح
وقتی همه از خواب بیدار شدن دیدن رو تختشون هستن و فهمیدن جیمین چند تا روح مجبور کرده اونارو بزارن رو تختشون.
روز هم که داشتن صبحانه میخوردن یهو شوگا گف آهای چرا انقدر زود منو بیدار کردین هااااا
جین هم داد زد گف آهوی تو همش تو خواب هم داشتی تغییر شکل میدادی گفتیم شاید مشکلی برات پیش بیاد .
شوگا هم چیزی نگف
یهو جی هوپ گف راستی دیشب چه اتفاقایی افتاد جیمین تو مثل همیشه زود تر از ما از خماری در اومدی بگو دیشب چی شد .
ا.ت ویو
یهو ترسیدم نکنه اون اتفاق افتاده باشه .
(راستی روح ها تنش لباس کردن وقتی خواب بود )
جیمین ویو نمیدونستم چی بگم یهو تهونگ گف نهههه این امکان نداره واقا ؟ جیمین واقا ؟ این اتفاق حقیقت داره ؟
ای بابا حتما دو باره ذهن منو خونده بعد همه گفتن چیشه هااا؟
به تهیونگ گفتم آره حقیقت داره
تهیونگ گف نه ای وای حالا میخوای چیکار کنی کووووک
باز داشت لو میداد اون راز دار بود ولی دوس داش همه چیو لو بده
گفتم تهیونگ جرعت نداری بگی وگرنه امشب با ۱۰ تا جن میام سراغت
تهیونگ که با قدرت ذهن خوانی میتونست همه چیو بتر سونه گف خلاصه میگم دیشب کوک به ا.ت تجاوز کرد
]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]]
یه سکوت بزرگ حکم فرما شددد
۷.۶k
۱۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.