p1💤
P1
استاد مگه امروز قرار نبود بریم ابشار؟
کیان:چرا ...ولی امروز اینجا گفتم بشینیم فردا میریم حتما
_حتما؟
_لبخند_حتما
اوک میدونمالانمیخواین بدونین کیم
بزا بگم😂اسمم پِرینان هست ۱۷سالمه و خب من کلا با برادرامزندگی میکنم
همشون از همدیگه خوشگلترن و مهربونتر
من کوچیکشونم و باهم به مدرسه میریم
از کودکی خیلی مشکوک بودن
همیشه خیلی زود قیبشونمیزد و همان ساعت ۱۲ رو تختشون بودن
از بچگی اونا منو بزرگ کردن وقتی میپرسیدم ماما یا بابا کین حرف رو میپوچوندن
ته:هی پرینان بیا اینجا ببینم
پ:جان
ته:بیا اینارو ببر بزار تو کلوبه
پ:همونی؟
ته:اره اونیکه پشت درخته
پ:باشه
پ:
بعد باشم تهیونگ بغلم کرد و مثل عادتش لی.س.ی به گر.د.ن.م زد
ته:برو ابنبات من
پ:ب باشه
پ:
رفتم تو کلوبه گذاشتمش و برگشتنی صدای جی.غی شنبدم وقتی برگشتم دیدم جیمین داره یه پسر رو...چ چی...نه نه
)برو بعدی رو بخون(
استاد مگه امروز قرار نبود بریم ابشار؟
کیان:چرا ...ولی امروز اینجا گفتم بشینیم فردا میریم حتما
_حتما؟
_لبخند_حتما
اوک میدونمالانمیخواین بدونین کیم
بزا بگم😂اسمم پِرینان هست ۱۷سالمه و خب من کلا با برادرامزندگی میکنم
همشون از همدیگه خوشگلترن و مهربونتر
من کوچیکشونم و باهم به مدرسه میریم
از کودکی خیلی مشکوک بودن
همیشه خیلی زود قیبشونمیزد و همان ساعت ۱۲ رو تختشون بودن
از بچگی اونا منو بزرگ کردن وقتی میپرسیدم ماما یا بابا کین حرف رو میپوچوندن
ته:هی پرینان بیا اینجا ببینم
پ:جان
ته:بیا اینارو ببر بزار تو کلوبه
پ:همونی؟
ته:اره اونیکه پشت درخته
پ:باشه
پ:
بعد باشم تهیونگ بغلم کرد و مثل عادتش لی.س.ی به گر.د.ن.م زد
ته:برو ابنبات من
پ:ب باشه
پ:
رفتم تو کلوبه گذاشتمش و برگشتنی صدای جی.غی شنبدم وقتی برگشتم دیدم جیمین داره یه پسر رو...چ چی...نه نه
)برو بعدی رو بخون(
۲۴.۶k
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.