خون آشام من. پارت ۱۵

ویوی ات
ویوی صبح
یک دل‌درد شدیدی داشتم و داشتم از درد بخور میپیچیدم که دیدم جونگکوک هنوز خوابه پسره النگ پاشدم رفتم حموم اومدم بیرون لباسامو پوشیدم و رفتم از پله ها پایین و رفتم آشپز خونه که پنکک درست کنم

ویوی کوک صبح
از خواب بلند شدم و دیدم ات نیست صدایی از پایین اومد لخت رفتم پایین کسی خونه ما نیست
(الان اوضاع بد میشه)
ویو ات
داشتم ازخودم فیلم میگرفتم و باخودم گفتم میخوام اینو خاطر ضبط کنم
و موقع درست کردن پنکک دست یکی دورم حلقه شد برگشتم ببینم دیدم کوک
ولی لخت بود
= خجالت نمیشی
×برای چی بکشم تو که دیدی
=خوب دیده باشم
=ولی بچه های پشت دوربین ندیدن کوک عزیزم
×منظورت چیه
ات اشاره کرد به دوربین که کوک وقتی خودشو تو ی اون وضع دید سریع رفت بالا
ات انقد خندید نزدیک بود قش کنه .
ویوی کوک
وقتی دیدم داشت فیلم میگرفت حالم یخورده بهم خورد از خودم
آه فکر کنم قهر کنه بخاطر کردنش
بعد اون فیلم پاک نمی کنه که

۱۰ کامت ۱۰ نظر ۲ فالو ۲۰ لایک