پارت84
#پارت84
شیطونکِ بابا🥺💜
+خب نگفتی!!
_ ببخشید چیو؟
+ اینکه از دوستاشی یا نه!!
_ شما داروقه ای که انقد سوال میپرسی؟؟ فک نمیکنم این چیزا به شما ربطی داشته باشه
پسره از آیینه نگاهی بهم انداخت و پوزخندی زد
کیانا محکم کوبید به پام و گفت:
+ شرمنده دوست من یکم زود جوشه
عصبی گفتم:
_ اتفاقا خیلیم نرمالم الان!! فقط از فضولا خوشم نمیاد
اینو گفتم و خیره شدم به خیابون ، بعد اینکه کیانا آدرسو داد مارو رسوندن و کیاناهم کلی ازشون تشکر کرد
از ماشین پیاده شدم که کیانا گفت:
+ آخی چقد مهربون بودن
_ وای از دست تو!! یعنی نفهمیدی از عمد مارو رسوندن که تخلیه اطلاعاتیمون کنن؟؟
+ وا مگه جیمز باند بودن؟
_ نخیر ، مارو جلوی در دیدن میخواستن مطمعن شن که از آشناهای افراز نباشیم یه وقت
+ وای آره آره راس میگی
_ ما باید دوباره برگردیم به اون خونه کیانا ، حتما تو اون لپ تاپ یه چیز مهمی هست که اینجا اینجوری ترسیده بودن
+ یعنی دزدکی وارد شیم؟؟
_ نه خره !! بیا بریم بالا بهت بگم....
شیطونکِ بابا🥺💜
+خب نگفتی!!
_ ببخشید چیو؟
+ اینکه از دوستاشی یا نه!!
_ شما داروقه ای که انقد سوال میپرسی؟؟ فک نمیکنم این چیزا به شما ربطی داشته باشه
پسره از آیینه نگاهی بهم انداخت و پوزخندی زد
کیانا محکم کوبید به پام و گفت:
+ شرمنده دوست من یکم زود جوشه
عصبی گفتم:
_ اتفاقا خیلیم نرمالم الان!! فقط از فضولا خوشم نمیاد
اینو گفتم و خیره شدم به خیابون ، بعد اینکه کیانا آدرسو داد مارو رسوندن و کیاناهم کلی ازشون تشکر کرد
از ماشین پیاده شدم که کیانا گفت:
+ آخی چقد مهربون بودن
_ وای از دست تو!! یعنی نفهمیدی از عمد مارو رسوندن که تخلیه اطلاعاتیمون کنن؟؟
+ وا مگه جیمز باند بودن؟
_ نخیر ، مارو جلوی در دیدن میخواستن مطمعن شن که از آشناهای افراز نباشیم یه وقت
+ وای آره آره راس میگی
_ ما باید دوباره برگردیم به اون خونه کیانا ، حتما تو اون لپ تاپ یه چیز مهمی هست که اینجا اینجوری ترسیده بودن
+ یعنی دزدکی وارد شیم؟؟
_ نه خره !! بیا بریم بالا بهت بگم....
۴.۰k
۱۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.