فیک جی هوپ ( عشق شیرین ) پارت ۲
از زبان ا.ت : شب ی لباس سیاه و بنفش پوشیدم و ی شلوار جین و ی روژ لب قرمز . می خواستم برم بیرون شام بخورم که جی هوپ رو دیدم باورم نشد اصلا به لکنت افتاده بودم چون بایستم جی هوپ بود . دیگه انقدر ذوق مرک شده بودم دست و پامو گم کردن و خوردم زمین . جی هوپ تا دید من خوردم زمین سریع بلندم کرد و گفت عزیزم چیزی شده .
بهش با لکنت گفتم ن ن ن نه چیزیم نشده
ولی جی هوپ گفت پای چپت که زخمی شده بزار برسونم تو رو بیمارستان . ا.ت : ولی انقدر بهش گفتم مرسی کمک نیاز نیست ولی منو با زور سوار ماشینش کرد و برد منو برد به بیمارستان . بعد ۱ ساعت دکترا پامو بان پیچی کردن و من درد پام آروم شده بود . هوپی گفت به من که هر موقع بهم نیاز داشتی بهم زنگ بزن و هوپی شمارشو بهم داد اصلا باورم نمی شد فکر میکردم ی رویای و من تو خوابم .
منو رسوند به هتل ولی تا رفتم کلید رو بگیرم گفتن که رزروتون تمام شده و برید وسایلتون رو جمع کنید من با گریه وسایلم رو جمع کردم و اومدم . به جی هوپ گفتم
_ امروز چه روزی چرتی بود
_ اینطوری فکر نکن
_ من بدشانسم تو برو دیگه تو خیلی به زحمت افتادی .
_ نههههههه
ا.ت : نشست روی صندلی و عصبانی شد.
بچه هو اگه داستان قشنگ بود لایک کنید منتظر پارت بعدی باشید . 💜💜💜
بهش با لکنت گفتم ن ن ن نه چیزیم نشده
ولی جی هوپ گفت پای چپت که زخمی شده بزار برسونم تو رو بیمارستان . ا.ت : ولی انقدر بهش گفتم مرسی کمک نیاز نیست ولی منو با زور سوار ماشینش کرد و برد منو برد به بیمارستان . بعد ۱ ساعت دکترا پامو بان پیچی کردن و من درد پام آروم شده بود . هوپی گفت به من که هر موقع بهم نیاز داشتی بهم زنگ بزن و هوپی شمارشو بهم داد اصلا باورم نمی شد فکر میکردم ی رویای و من تو خوابم .
منو رسوند به هتل ولی تا رفتم کلید رو بگیرم گفتن که رزروتون تمام شده و برید وسایلتون رو جمع کنید من با گریه وسایلم رو جمع کردم و اومدم . به جی هوپ گفتم
_ امروز چه روزی چرتی بود
_ اینطوری فکر نکن
_ من بدشانسم تو برو دیگه تو خیلی به زحمت افتادی .
_ نههههههه
ا.ت : نشست روی صندلی و عصبانی شد.
بچه هو اگه داستان قشنگ بود لایک کنید منتظر پارت بعدی باشید . 💜💜💜
۳.۴k
۱۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.