ما باختیم
تتلو کنسرت برگزار کرد و برآورد شد که ایرانیان برای شرکت در کنسرت او در ترکیه حدود ۱۰۰ میلیارد تومان خرج کردند تا به کنسرتِ کسی بروند که در میان ترانه هایش نه اشعار فاخر، که الفاظ رکیک و فحاشی برای مخاطبش به کار می برد.
شوک و حیرتی که هواداران تتلو در شکستن ورودیهای سالن برگزاری کنسرت ایجاد کردند یک «علامت سوال» به ذهن ها نشاند که
«چرا؟»
در کشوری که «کیهان کلهر» دارد با آن صدای شگفت و جادویی کمانچه اش،،
در کشوری که «حسین علیزاده» دارد با آن زخمه های شگفت که بر تار و سه تارش می زند،،
در کشوری که پرویز مشکاتیان «داشت»،،
در کشوری که محمدرضا شجریان «داشت»،،
سطح درک ما از موسیقی و نوا در این حد بود که این «چهره» ها و «ساز» شان را در تلویزیون به تصویر نکشیم. (و دردانه ای همچون کیهان کلهر را در پستو پنهان کنیم.)
و برای نسل ما چنین باشد که حتی یکبار این چهره های فاخر را در سیما نبیند.
حال ببین چه شده؟!
فرزندان ما تتلو گوش می کنند نه کمانچه کیهان کلهر.
روزگاری که باید التماس/تلاش می کردیم که فرزندان ما «آستان جان» و «به یاد عارف» گوش کنند، با آن موسیقیِ فاخر در حد صُوَرِ قبیحه برخورد کردیم و حال صورت قبیح بر روی سِن برای مان فحاشی می خواند و فرزندان ما برای ورود به کنسرتش گیت های ورودی را می شکنند!
راستی یک سوال:
چقدر وقت است که حسام الدین سراج دیگر آلبومی منتشر نکرده؟
از حنجرۀ صدیق تعریف و آن طنین صدایش در ابتدای سریال امام علی چه خبر؟
آخرین آلبوم صدیق تعریف کِی بوده؟!
راستی فرهاد فخرالدینی چه شد؟
از آن خوشنویسِ خوش صدا، بیژن بیژنی کسی خبری دارد؟
از برنامه کاروان موسیقی سهیل محمودی که عقبۀ صدها سال موسیقی ایرانی و اتصالش به ادبیات را بیان می کرد چه خبر؟
سهیل به کدام گوشه نشسته است؟
محمد اصفهانی کجاست؟
چه مدت است که از مختاباد خبری نیست؟
صدای علیرضا افتخاری در کدام پستو گم شده؟
باختیم. همه با هم باختیم.
وقتی که «فرصتِ معرفی» اینها را داشتیم، پنهان شان کردیم.
وقتی که فرصت معرفی ماهور و راست پنجگاه را داشتیم،
وقتی که امکان بیان هویت صدها ساله ادبیات ایرانی و امتزاجش با موسیقی را داشتیم، پنهانش کردیم…
شوک و حیرتی که هواداران تتلو در شکستن ورودیهای سالن برگزاری کنسرت ایجاد کردند یک «علامت سوال» به ذهن ها نشاند که
«چرا؟»
در کشوری که «کیهان کلهر» دارد با آن صدای شگفت و جادویی کمانچه اش،،
در کشوری که «حسین علیزاده» دارد با آن زخمه های شگفت که بر تار و سه تارش می زند،،
در کشوری که پرویز مشکاتیان «داشت»،،
در کشوری که محمدرضا شجریان «داشت»،،
سطح درک ما از موسیقی و نوا در این حد بود که این «چهره» ها و «ساز» شان را در تلویزیون به تصویر نکشیم. (و دردانه ای همچون کیهان کلهر را در پستو پنهان کنیم.)
و برای نسل ما چنین باشد که حتی یکبار این چهره های فاخر را در سیما نبیند.
حال ببین چه شده؟!
فرزندان ما تتلو گوش می کنند نه کمانچه کیهان کلهر.
روزگاری که باید التماس/تلاش می کردیم که فرزندان ما «آستان جان» و «به یاد عارف» گوش کنند، با آن موسیقیِ فاخر در حد صُوَرِ قبیحه برخورد کردیم و حال صورت قبیح بر روی سِن برای مان فحاشی می خواند و فرزندان ما برای ورود به کنسرتش گیت های ورودی را می شکنند!
راستی یک سوال:
چقدر وقت است که حسام الدین سراج دیگر آلبومی منتشر نکرده؟
از حنجرۀ صدیق تعریف و آن طنین صدایش در ابتدای سریال امام علی چه خبر؟
آخرین آلبوم صدیق تعریف کِی بوده؟!
راستی فرهاد فخرالدینی چه شد؟
از آن خوشنویسِ خوش صدا، بیژن بیژنی کسی خبری دارد؟
از برنامه کاروان موسیقی سهیل محمودی که عقبۀ صدها سال موسیقی ایرانی و اتصالش به ادبیات را بیان می کرد چه خبر؟
سهیل به کدام گوشه نشسته است؟
محمد اصفهانی کجاست؟
چه مدت است که از مختاباد خبری نیست؟
صدای علیرضا افتخاری در کدام پستو گم شده؟
باختیم. همه با هم باختیم.
وقتی که «فرصتِ معرفی» اینها را داشتیم، پنهان شان کردیم.
وقتی که فرصت معرفی ماهور و راست پنجگاه را داشتیم،
وقتی که امکان بیان هویت صدها ساله ادبیات ایرانی و امتزاجش با موسیقی را داشتیم، پنهانش کردیم…
۵۸.۲k
۰۸ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.