P47
(نایون ویو)
روی مبل کنار خاله جیسو نشسته بودم و داشتم با گوشیم ور میرفتم درواقع داشتم با جین یونگ حرف میزدم ، چند دقیقه ای گذشت که عمو تهیونگ از پله ها اومد پایین انگار تازه از خواب بیدار شده بود واقعا وقتی تازه از خواب بیدار میشه خیلی بانمک میشه ، اومد وسط من و خاله جیسو نشست و دستش رو انداخت گردن من و گفت : دختر من چطوره ؟
نایون : خوبم
تهیونگ : امتحان دادی ؟
نایون : آره
تهیونگ : بنظرت چند میشی ؟
یکم قیافم رو به حالت فکری درآوردم که با خنده آروم زمزمه کرد : هرچی شدی مهم نیست فقط از 10 رد شدی قبولی
خندیدم و با سرم حرفش رو تایید کردم که خاله جیسو یدونه زد به پاشو گفت : تهیونگ یعنی بشه 11 ؟
تهیونگ : من گفتم از 10 رد شه حالا دیگه خودت حساب کن
خاله جیسو سرش رو خم کرد تا منو ببینه بعدم گفت : نایون عزیزم به حرفای عموت زیاد توجه نکن
تهیونگ : چرا توجه نکنه من دارم حرف انگیزشی میزنم
جیسو : این انگیزشیه ؟
تهیونگ : آره دیگه اینجوری تلاش میکنه پایین تر از 10 نیاد
بعدم با خنده برگشت رو به منو گفت : مگه نه نایون خوشگلم ؟
نایون : درسته ، خاله جیسو سخت نگیر
جیسو : هی
عمو تهیونگ با خنده یه دست دیگش رو انداخت گردن خاله جیسو و گفت : عزیزم چرا امروز انقدر بد اخلاق شدی ؟
جیسو : من بداخلاق نشدم ، بد اخلاقم میکنی
نایون : خاله اخه چرا الان که هوا دونفرس داری خرابش میکنی
جیسو : یعنی من بدونم این زبون تو به کی رفته ، مادرت تو این سن حتی نمیدونست هوای دونفره چیه
تهیونگ : اینا نثل الانن ، مگه نه نایون ؟
نایون : البته عموی جذابم
تهیونگ : البته جیسو حالا که دقت میکنم زبونش به تو رفته یادته چقدر اون اوایل با من بحث میکردی ؟
جیسو : تهیونگ ساکت میشی یا من امشب.......
یوهان : سلام مامان
خاله جیسو حرفش رو ناقص گذاشت و نگاهش رو به جلو داد و با دیدن یوهان لبخند زد و گفت : چطوری پسرم ، بیا بشین
یوهان اومد و کنار خاله جیسو نشست ، اما عمو تهیونگ بحث رو ادامه داد و دم گوشه خاله جیسو زمزمه کرد : امشب چی ؟ خبریه برام ؟
جیسو : تهیونگ
روی مبل کنار خاله جیسو نشسته بودم و داشتم با گوشیم ور میرفتم درواقع داشتم با جین یونگ حرف میزدم ، چند دقیقه ای گذشت که عمو تهیونگ از پله ها اومد پایین انگار تازه از خواب بیدار شده بود واقعا وقتی تازه از خواب بیدار میشه خیلی بانمک میشه ، اومد وسط من و خاله جیسو نشست و دستش رو انداخت گردن من و گفت : دختر من چطوره ؟
نایون : خوبم
تهیونگ : امتحان دادی ؟
نایون : آره
تهیونگ : بنظرت چند میشی ؟
یکم قیافم رو به حالت فکری درآوردم که با خنده آروم زمزمه کرد : هرچی شدی مهم نیست فقط از 10 رد شدی قبولی
خندیدم و با سرم حرفش رو تایید کردم که خاله جیسو یدونه زد به پاشو گفت : تهیونگ یعنی بشه 11 ؟
تهیونگ : من گفتم از 10 رد شه حالا دیگه خودت حساب کن
خاله جیسو سرش رو خم کرد تا منو ببینه بعدم گفت : نایون عزیزم به حرفای عموت زیاد توجه نکن
تهیونگ : چرا توجه نکنه من دارم حرف انگیزشی میزنم
جیسو : این انگیزشیه ؟
تهیونگ : آره دیگه اینجوری تلاش میکنه پایین تر از 10 نیاد
بعدم با خنده برگشت رو به منو گفت : مگه نه نایون خوشگلم ؟
نایون : درسته ، خاله جیسو سخت نگیر
جیسو : هی
عمو تهیونگ با خنده یه دست دیگش رو انداخت گردن خاله جیسو و گفت : عزیزم چرا امروز انقدر بد اخلاق شدی ؟
جیسو : من بداخلاق نشدم ، بد اخلاقم میکنی
نایون : خاله اخه چرا الان که هوا دونفرس داری خرابش میکنی
جیسو : یعنی من بدونم این زبون تو به کی رفته ، مادرت تو این سن حتی نمیدونست هوای دونفره چیه
تهیونگ : اینا نثل الانن ، مگه نه نایون ؟
نایون : البته عموی جذابم
تهیونگ : البته جیسو حالا که دقت میکنم زبونش به تو رفته یادته چقدر اون اوایل با من بحث میکردی ؟
جیسو : تهیونگ ساکت میشی یا من امشب.......
یوهان : سلام مامان
خاله جیسو حرفش رو ناقص گذاشت و نگاهش رو به جلو داد و با دیدن یوهان لبخند زد و گفت : چطوری پسرم ، بیا بشین
یوهان اومد و کنار خاله جیسو نشست ، اما عمو تهیونگ بحث رو ادامه داد و دم گوشه خاله جیسو زمزمه کرد : امشب چی ؟ خبریه برام ؟
جیسو : تهیونگ
۱۶.۸k
۰۸ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.