دوستان به نظرتون این تیکه از فیکشنم رو خوب نوشتم؟ نظر بدی
دوستان به نظرتون این تیکه از فیکشنم رو خوب نوشتم؟ نظر بدیناااا
پسر بزرگتر کنار جونگین دراز کشید و سرشو روی سینه اش گذاشت
قلبت میگه آشتی کردی
دیگه سرشو بلند نکرد
پس من با قلبت دوست میشم و همینجا میخوابم
-برو سر جای خودت بخواب
هیس...من خیلی خوابم میاد...
آره...جونگین عاشق شده بود
ولی از کجا انقدر مطمئنه وارد رابطه یک طرفه شده؟
اون دوتا...انگار نیمه گمشده همدیگه بودن
البته شاید نیمه گمشده مثال خیلی قدیمی باشه
شاید مثل ماه و خورشید که خورشید به ماه نور میبخشه و شب تاریکُ روشن میکنه؟
خورشید حاضره همیشه غروب کنه تا بتونه ماهش رو ببینه
همون ماهی که همگی بخاطر زیباییش در تعجبیم
میشه گفت جونگین ماه جیسونگ بود
جیسونگ عاشق ماهش بود ؛ ماهی که بخاطرش جون میداد و زندگیش رو میبخشید:)
پسر بزرگتر کنار جونگین دراز کشید و سرشو روی سینه اش گذاشت
قلبت میگه آشتی کردی
دیگه سرشو بلند نکرد
پس من با قلبت دوست میشم و همینجا میخوابم
-برو سر جای خودت بخواب
هیس...من خیلی خوابم میاد...
آره...جونگین عاشق شده بود
ولی از کجا انقدر مطمئنه وارد رابطه یک طرفه شده؟
اون دوتا...انگار نیمه گمشده همدیگه بودن
البته شاید نیمه گمشده مثال خیلی قدیمی باشه
شاید مثل ماه و خورشید که خورشید به ماه نور میبخشه و شب تاریکُ روشن میکنه؟
خورشید حاضره همیشه غروب کنه تا بتونه ماهش رو ببینه
همون ماهی که همگی بخاطر زیباییش در تعجبیم
میشه گفت جونگین ماه جیسونگ بود
جیسونگ عاشق ماهش بود ؛ ماهی که بخاطرش جون میداد و زندگیش رو میبخشید:)
۱۱.۹k
۰۶ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.