⛓️🔗دانشگاه بی قانون🔗⛓️
⛓️🔗دانشگاه بی قانون🔗⛓️
⛓️🔗 پارت ۱۰۵🔗⛓️
⛓️🤍ویو یوری🤍⛓️
رفتیم خونه جیونگ که بتونه برامون رد کوک و تهیونگ رو بزنه جیونگ: اونا الان تو این بار هستن آدرسش رو براتون فرستادم یوری: دمت گرم جیونگ: چاکریم با یجی سوار ماشین شدیم و با کمک لوکیشن به سمت بار حرکت کردیم وقتی رسیدیم دوتا کلاه مشکی رو سرمون گذاشتیم رفتیم تو بوی الکل میومد ولی احمیت ندادم وارد شدیم کوک و تهیونگ رو پیدا کردم و ی میز کنارشون نشستیم ی مش.روب قرمز سفارش دادم حواسم مثل عقاب به کوک بود که به اون دخترا پا نده و یجی هم مثل مار نیشدار به دخترایی که میخواستن به تهیونگ نزدیک بشن نگاه میکرد انگار دوتا زن سلیطه تمام حواسشون به این بود که شوهراشون رو ازشون ندزدن یجی: به ولای علی یوری اگر تهیونگ اجازه میداد اون سلیطه بشینه رو پاهاش خودم با کمر بند میفتادم دنبالش یوری:😂😂 یجی: میخندی کوک رو نگا برگشتم کوک رو دیدم که ی دختره سعی میکنه باهاش لاس بزنه جااااااان اینجوریاست یهو دوتا پسر خوشگل اومدن بالا سرمون و گفتم پسرا: جوون خوشگلا اجازه آشنایی هست به کوک نگاه کردم که دیدم نظرش جلب شده داره نگام میکنه انگار حس میکرد منم منم برای کرم ریزی پامو رو پام انداختم و گفتم یوری: اممم بدم نمیاد یجی با تعجب نگام کرد ولی وقتی فهمید نقشم چیه همکاری کرد چون تهیونگ هم داشت مارو نگا میکرد ...ادامه دارد
حمایت فراموش نشه 🍷🍻⛓️
⛓️🔗 پارت ۱۰۵🔗⛓️
⛓️🤍ویو یوری🤍⛓️
رفتیم خونه جیونگ که بتونه برامون رد کوک و تهیونگ رو بزنه جیونگ: اونا الان تو این بار هستن آدرسش رو براتون فرستادم یوری: دمت گرم جیونگ: چاکریم با یجی سوار ماشین شدیم و با کمک لوکیشن به سمت بار حرکت کردیم وقتی رسیدیم دوتا کلاه مشکی رو سرمون گذاشتیم رفتیم تو بوی الکل میومد ولی احمیت ندادم وارد شدیم کوک و تهیونگ رو پیدا کردم و ی میز کنارشون نشستیم ی مش.روب قرمز سفارش دادم حواسم مثل عقاب به کوک بود که به اون دخترا پا نده و یجی هم مثل مار نیشدار به دخترایی که میخواستن به تهیونگ نزدیک بشن نگاه میکرد انگار دوتا زن سلیطه تمام حواسشون به این بود که شوهراشون رو ازشون ندزدن یجی: به ولای علی یوری اگر تهیونگ اجازه میداد اون سلیطه بشینه رو پاهاش خودم با کمر بند میفتادم دنبالش یوری:😂😂 یجی: میخندی کوک رو نگا برگشتم کوک رو دیدم که ی دختره سعی میکنه باهاش لاس بزنه جااااااان اینجوریاست یهو دوتا پسر خوشگل اومدن بالا سرمون و گفتم پسرا: جوون خوشگلا اجازه آشنایی هست به کوک نگاه کردم که دیدم نظرش جلب شده داره نگام میکنه انگار حس میکرد منم منم برای کرم ریزی پامو رو پام انداختم و گفتم یوری: اممم بدم نمیاد یجی با تعجب نگام کرد ولی وقتی فهمید نقشم چیه همکاری کرد چون تهیونگ هم داشت مارو نگا میکرد ...ادامه دارد
حمایت فراموش نشه 🍷🍻⛓️
۸.۶k
۰۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.