(پارت سوم)
(پارت سوم)
اجوما: بله قربان(ترس)
جیمین: تو ندیدی ات کجا میره مثلا تو باید حواست باشه زنیکه(داد)
اجوما: چ... چرا میدونم
جیمین: اها میدونستی بعد بهم نگفتی(خنده عصبی)
اجوما: ب.. ببخشید قربان ولی ش... شما نپرسیدین
جیمین: مهم نی بگو کجاست
اجوما: راستش پریروز قرار بود دوستاش برن جنگل که خانم هم گفت باهاشون میره
جیمین: مگه بهش نگفتم نره(داد عصبی)
جیمین کتش رو برداشت و رفت سوار ماشینش شد و به سرعت حرکت کرد به سمت جنگل
ویو ات(غروب)(ات رو مبل توی حال نشسته بود و بقیه
داشتن فیلیم میدین)
اه لعنتی جیمین حداعقل هزار بار زنگ زده و پیام داده
یعنی کجاست چیکار میکنه خیلی عصبیه یا واسش اصلا مهم نیست اصلا میدونه اینجام
همون موقع بود که یکی به ترز وحشیانه در زد ات اول ترسید و همه اومدن سمت در با یکی از پسرا درو بازکرد و ات شکه شد که جیمینه بعد جیمین محکم دست ات رو گرفت و کشیدش به سمت ماشین و با سرعت به سمت خونه حرکت میکرد
ات: ج... جیمین اروم برو الان تصادف میکنیم
جیمین: دهنتو ببند ات(داد خیلی بلند)
ات:(ترسیده و هیچی نمیگه و اروم گریه میکنه)
بعد چن ساعت رسیدن جیمین دست ات رو گرفت و برد توخونه
ات: ایی جیمین دستم درد گرفت (گریه)
ات: ولم کن چت شده(ترس)
(جیمین اجوما و بقیه ی کارکنان رو از خونه بیرون کرد)
جیمین: مگه من بهت اجازه دادم بری جنگل ها(داد)
ات: تو که اصلا برا...
همون موقع جیمین کمر بندشو در اورد و ات رو زد
ات: اخخخ جیمین خاهش میکنم درد داره
و جیمین به حرف ات اهمید نداد و چند صد بار دیگه
با کمربند زدش انقدر که کل لباس ها و بدن ات خونی شد بعد جیمین ات رو بلند کرد و بردش تو حموم و انداختش تو وان و اب داغ رو باز کرد رو بدن ات
ات ویو
تمام وان پر خون بود داشتم گریه میکردم که جیمین دستمو گرفت و بردم زیر اب سرد همین طور میلرزیدم
(بچه ها حجم فیک هام کمه؟؟؟)
اجوما: بله قربان(ترس)
جیمین: تو ندیدی ات کجا میره مثلا تو باید حواست باشه زنیکه(داد)
اجوما: چ... چرا میدونم
جیمین: اها میدونستی بعد بهم نگفتی(خنده عصبی)
اجوما: ب.. ببخشید قربان ولی ش... شما نپرسیدین
جیمین: مهم نی بگو کجاست
اجوما: راستش پریروز قرار بود دوستاش برن جنگل که خانم هم گفت باهاشون میره
جیمین: مگه بهش نگفتم نره(داد عصبی)
جیمین کتش رو برداشت و رفت سوار ماشینش شد و به سرعت حرکت کرد به سمت جنگل
ویو ات(غروب)(ات رو مبل توی حال نشسته بود و بقیه
داشتن فیلیم میدین)
اه لعنتی جیمین حداعقل هزار بار زنگ زده و پیام داده
یعنی کجاست چیکار میکنه خیلی عصبیه یا واسش اصلا مهم نیست اصلا میدونه اینجام
همون موقع بود که یکی به ترز وحشیانه در زد ات اول ترسید و همه اومدن سمت در با یکی از پسرا درو بازکرد و ات شکه شد که جیمینه بعد جیمین محکم دست ات رو گرفت و کشیدش به سمت ماشین و با سرعت به سمت خونه حرکت میکرد
ات: ج... جیمین اروم برو الان تصادف میکنیم
جیمین: دهنتو ببند ات(داد خیلی بلند)
ات:(ترسیده و هیچی نمیگه و اروم گریه میکنه)
بعد چن ساعت رسیدن جیمین دست ات رو گرفت و برد توخونه
ات: ایی جیمین دستم درد گرفت (گریه)
ات: ولم کن چت شده(ترس)
(جیمین اجوما و بقیه ی کارکنان رو از خونه بیرون کرد)
جیمین: مگه من بهت اجازه دادم بری جنگل ها(داد)
ات: تو که اصلا برا...
همون موقع جیمین کمر بندشو در اورد و ات رو زد
ات: اخخخ جیمین خاهش میکنم درد داره
و جیمین به حرف ات اهمید نداد و چند صد بار دیگه
با کمربند زدش انقدر که کل لباس ها و بدن ات خونی شد بعد جیمین ات رو بلند کرد و بردش تو حموم و انداختش تو وان و اب داغ رو باز کرد رو بدن ات
ات ویو
تمام وان پر خون بود داشتم گریه میکردم که جیمین دستمو گرفت و بردم زیر اب سرد همین طور میلرزیدم
(بچه ها حجم فیک هام کمه؟؟؟)
۸.۶k
۱۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.