{سناریو}/اسپویل 🚫
{سناریو}/اسپویل 🚫
موضوع: وقتی عضو هشتم بودی و خونه با یونگی تنها بودی و باهم رو مبل س-ک-س میکنید
ا.ت ویو:از تو اتاق اومدم بیرون و دیدم یونگی لباسشو دراورده،سیکسپک هاشو نگااااااااا.ذوق*قند تو دلم آب شده بود.خودمو جمع و جور کردم و رفتم سمت آشپزخونه تا آب بخورم.در چخچالو باز کردم و بطری رو دراوردم که آب بخورم که دیدم یکی از پشت بغلم کرد.پشتمو نگاه کردم و دیدم یونگیه.ضربان قلبم رفته بود بالا.یونگی دستاش بالا بالا تر میرفت،میشد حدث زد که چی تو فکرشه و منم مقاومت نکردم.دستای یونگی رو گرفتم و برگشتم جلوی صورتش.
یونگی ویو:دستامو گرفت و اون وری شد .بغلش کردم و بردمش روی مبل.ا.ت خیلی جذاب و سکسیه.ا.ت ویو:بلوز و سوتینم در اوردم تا راحت تر باشیم.(یونگی و ا.ت این کلمه رو همزمان باهم توی ذهنشون گفتن) -نمیدونم که یهو چرا یجوری شدم-یونگی ویو:شدت حشری بودنم و اشتهام بیشتر شده بود.یه لحظه حس کردم ا.ت کم اورده.
+چیزی شده؟
-نع ،فقط یکم خسته شدم.
+الان تموم میشه.
جونگ کوک ویو:داشتیم از بیرون برمیگشتیم،دم در راه رو بودیم تا یه صدایی شنیدیم .صدایی مثل ناله کردن.من و جیمین و تهیونگ و جین یه نگاه بهم دیگه کردیم و نیشخند زدیم.نامجون درو باز کرد و همونجوری خیره بود.
کوک:وادفاخ جیمین:یا وبا مبا تهیونگ:حداقل میرفتیم تو اتاق جیهوپ:پرتو های نورم هم پشمالوی ریخت چه برسه به خودم جین:جیمین تو چشماتو ببند زشته نامجون با داد:استغفرالله این کارا چیهههههه
موضوع: وقتی عضو هشتم بودی و خونه با یونگی تنها بودی و باهم رو مبل س-ک-س میکنید
ا.ت ویو:از تو اتاق اومدم بیرون و دیدم یونگی لباسشو دراورده،سیکسپک هاشو نگااااااااا.ذوق*قند تو دلم آب شده بود.خودمو جمع و جور کردم و رفتم سمت آشپزخونه تا آب بخورم.در چخچالو باز کردم و بطری رو دراوردم که آب بخورم که دیدم یکی از پشت بغلم کرد.پشتمو نگاه کردم و دیدم یونگیه.ضربان قلبم رفته بود بالا.یونگی دستاش بالا بالا تر میرفت،میشد حدث زد که چی تو فکرشه و منم مقاومت نکردم.دستای یونگی رو گرفتم و برگشتم جلوی صورتش.
یونگی ویو:دستامو گرفت و اون وری شد .بغلش کردم و بردمش روی مبل.ا.ت خیلی جذاب و سکسیه.ا.ت ویو:بلوز و سوتینم در اوردم تا راحت تر باشیم.(یونگی و ا.ت این کلمه رو همزمان باهم توی ذهنشون گفتن) -نمیدونم که یهو چرا یجوری شدم-یونگی ویو:شدت حشری بودنم و اشتهام بیشتر شده بود.یه لحظه حس کردم ا.ت کم اورده.
+چیزی شده؟
-نع ،فقط یکم خسته شدم.
+الان تموم میشه.
جونگ کوک ویو:داشتیم از بیرون برمیگشتیم،دم در راه رو بودیم تا یه صدایی شنیدیم .صدایی مثل ناله کردن.من و جیمین و تهیونگ و جین یه نگاه بهم دیگه کردیم و نیشخند زدیم.نامجون درو باز کرد و همونجوری خیره بود.
کوک:وادفاخ جیمین:یا وبا مبا تهیونگ:حداقل میرفتیم تو اتاق جیهوپ:پرتو های نورم هم پشمالوی ریخت چه برسه به خودم جین:جیمین تو چشماتو ببند زشته نامجون با داد:استغفرالله این کارا چیهههههه
۴.۸k
۱۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.