تبدیل نفرت به عشق
پارت 1
از زبان ا/ت
صبح با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم رفتم یه ابی به صورتم زدمو آماده شدم تا برم مدرسه رفتم سمت یخچال و یه شیرکاکائو برداشتم و با ماشینم رفتم سمت مدرسه
ماشین ا/ت توی اسلاید دوم هست و اسلاید سوم یونیفرمشونه
رفتم داخل کلاس و نشستم پیش سوهو
سوهو: سلام چطوری گاوم ا/ت: سلام مرسی خر عزیزم همینطوری داشتیم حرف میزدم که استاد اومد بعد مدرسه با بچه ها توی یه کافه جمع میشیم با سوهو رفتیم سمت اون کافه رسیدیم دیدیم بچه ها همه اومدن غیر از تهیونگ نشستیم سرمیز یونجی: سلامممم عنتر دوست داشتنی ( ابراز علاقه با فحش) ا/ت: سلام میگم امروز بهترین روز منه ها جیمین: چطور دوست پسر پیدا کردی؟ ا/ت: نه بابا تهیونگ نیومده جیمین: عا ارع حواسم نبود
و بعله در همون لحظه اون تهیونگ میمون ( فیکه قصد توهین ندارم) از در اومد رید تو بهترین روزم تهیونگ: سلام بچه ها چطورین عه توعم اینجایی (اشاره به ا/ت ) اه چرا باید همه جا باشی ا/ت: منم جزوی از این اکیپما تهیونگ: فکر کردم اینجا حیون راه نمیدن ولی اشتباه فکر میکردم ا/ت: اخی چه اعتماد بنفسی اگه من حیونم پس تو چیی؟ نامجون: بسه دیگههه شورشو دراوردین هرروز همین بساته
خب بچه ها مدرسه ها تا ۶ روز تعطیله نظرتون چیه بریم سمت ججو؟ همه: ارههه نامجون: خب پس من هتل رزور میکنم وسایل هارو جمع کنید فردا ساعت ۷ راه میوفتیم شوگا: یااااا زوده من میخوام بخوابممم نامجون : خب بیا تو ماشین بخواب شوگا: ایده خوبیه
از زبان ا/ت
صبح با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم رفتم یه ابی به صورتم زدمو آماده شدم تا برم مدرسه رفتم سمت یخچال و یه شیرکاکائو برداشتم و با ماشینم رفتم سمت مدرسه
ماشین ا/ت توی اسلاید دوم هست و اسلاید سوم یونیفرمشونه
رفتم داخل کلاس و نشستم پیش سوهو
سوهو: سلام چطوری گاوم ا/ت: سلام مرسی خر عزیزم همینطوری داشتیم حرف میزدم که استاد اومد بعد مدرسه با بچه ها توی یه کافه جمع میشیم با سوهو رفتیم سمت اون کافه رسیدیم دیدیم بچه ها همه اومدن غیر از تهیونگ نشستیم سرمیز یونجی: سلامممم عنتر دوست داشتنی ( ابراز علاقه با فحش) ا/ت: سلام میگم امروز بهترین روز منه ها جیمین: چطور دوست پسر پیدا کردی؟ ا/ت: نه بابا تهیونگ نیومده جیمین: عا ارع حواسم نبود
و بعله در همون لحظه اون تهیونگ میمون ( فیکه قصد توهین ندارم) از در اومد رید تو بهترین روزم تهیونگ: سلام بچه ها چطورین عه توعم اینجایی (اشاره به ا/ت ) اه چرا باید همه جا باشی ا/ت: منم جزوی از این اکیپما تهیونگ: فکر کردم اینجا حیون راه نمیدن ولی اشتباه فکر میکردم ا/ت: اخی چه اعتماد بنفسی اگه من حیونم پس تو چیی؟ نامجون: بسه دیگههه شورشو دراوردین هرروز همین بساته
خب بچه ها مدرسه ها تا ۶ روز تعطیله نظرتون چیه بریم سمت ججو؟ همه: ارههه نامجون: خب پس من هتل رزور میکنم وسایل هارو جمع کنید فردا ساعت ۷ راه میوفتیم شوگا: یااااا زوده من میخوام بخوابممم نامجون : خب بیا تو ماشین بخواب شوگا: ایده خوبیه
۵.۵k
۲۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.