مافیای من(پارت6 )
انگار که تیر رو از بدنش کشید بیرون(1ساعت بعد )دکتر از اتاق اومد بیرون گفت:میتونید برید داخل. پس من رفتم تو اتاق جانگ کوک که روی تخت بی حال درازکشیده بود و اروم سرشو تکون میداد
رفتم سمتش و گفتم:درد داری گفت:نه ز... زیاد نیست
گفتم:اوکی
رفتم بیرون و براش یه سوپ درست کردم که سونا بهم
زنگ زد گفت:سلام
گفتم:سلام سانا. خوبی گفت:اره گفت:از جانگ کوک چه خبر شنیدم زخمی شده گفتم:اره (حرف زدن تموم شد)سوپ رو تو یه ضرف ریختم و بردم اتاق جانگ کوک
رفتم وگفتم:گرسنه نیستی گفت:نه زیاد گفتم:برات سوپ پختم گفت:دیگه گشنمه گفتم:بیا اینو بخور بلند شد و گفت:میخوام برم حمام میشه باهام بیای که گفتم:
با.. باشه گفت:ممنون رفتیم تو حمام چشمم به زخمش افتاد که اب میخوره بهش ناله میکرد...... از حمام
در اومدیم بیرون گفت:امممم.. میشه موهامو خشک کنی گفتم:باش نشست پایین پاهام
و من اروم موهاشو براش خشک کردم ولی دستش روی زخمش بود
رفتم سمتش و گفتم:درد داری گفت:نه ز... زیاد نیست
گفتم:اوکی
رفتم بیرون و براش یه سوپ درست کردم که سونا بهم
زنگ زد گفت:سلام
گفتم:سلام سانا. خوبی گفت:اره گفت:از جانگ کوک چه خبر شنیدم زخمی شده گفتم:اره (حرف زدن تموم شد)سوپ رو تو یه ضرف ریختم و بردم اتاق جانگ کوک
رفتم وگفتم:گرسنه نیستی گفت:نه زیاد گفتم:برات سوپ پختم گفت:دیگه گشنمه گفتم:بیا اینو بخور بلند شد و گفت:میخوام برم حمام میشه باهام بیای که گفتم:
با.. باشه گفت:ممنون رفتیم تو حمام چشمم به زخمش افتاد که اب میخوره بهش ناله میکرد...... از حمام
در اومدیم بیرون گفت:امممم.. میشه موهامو خشک کنی گفتم:باش نشست پایین پاهام
و من اروم موهاشو براش خشک کردم ولی دستش روی زخمش بود
۱۱.۴k
۲۴ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.