ادامه تک پارتی جونکوک
یه اقایی داره واسم دست تکون میده وبه سمت میز روبرو خودش اشاره کرد.رفتم سر میز نشستم.ا/ ت: سلام شمایید ک این پیام هارو واسم میفرستید؟
اقا: بله منم. ا/ ت: چرا این کارو میکنید میدونید چقدر دارین منو اذیت میکنید با این کارتون الان میتونم زنگ بزنم به پلیس اقا: تند نرین خانم کارتون دارم
ا/ ت: چه کاری؟؟؟
اقا: بدون مقدمه میرم سر اصل مطلب جونکوک زنده اس!
ا/ ت: بیا آقا اینم یکی از چرت و پرت هاتون بزارین من زنگ بزنم پلیس بیاد.
اقا گوشیشو دراورد و یه تماس تصویری گرفت.
ا/ ت: اصلا باورم نمیشه.... این ... اینکه... این جونکوکه؟!!!!!! ن...نه. این دردغه .
صدای کوک از پشت گوشی بلند شد: ا/ ت ...عشقم دلم واست خیلی تنگ شده ... ببین حرف های این اقا رو باور کن..خب
ا/ ت: هنوز تو شوک بودم باور نمیکردم آقا یه لیوان آب واسم ریخت. و گوشی رو قطع کرد آب رو یه نفس همشو خوردم.و پرسیدم: چطوری..!!. اصلا ممکن نیست ...چطوری آخه.!؟
اقا: الان واستون توضیح میدم.
من تو همون سرد خونه همون بیمارستانی ک شما جونکوک رو برده بودید کار میکردم.اونجا جونکوک نمرده بود ! بیهوش شده بود. اون شب یه بازیگر معروف اینجا بوده ک تصادف میکنه و میمیره و اونا جسد اونو با کوک عوض میکنن. و میگن اینی ک مرده کوک بوده. اما ور صورتی ک من وقتی تو سردخانه مشغول بودم و قرار بود کوک رو منتقل کنم ک دیدم روی روپوش ک روش انداخته بودن بخار جمع شده و داره دست هاش تکون میخوره. روپوش برداشتم. نفس میکشید.
یه هیتر معروف ک خیلی از کوک بدش میاد اونو تهدید به مرگ کرده به گفته کوک اون روزی ک شما رفتین آب بیارین یکی امده و یه دستمال جلوی بینی ش گرفته اون بیهوش شده. و دکتر ها به شما گفتن ک مصرفش زیاد بوده.
ا/ ت: خب...... کو...جونکوک الان کجاست...؟
اقا: تو جنگل ! من بردمش.
اگ اینجا میموند اون هیتر میکشتتش من اونو تو جنگل تو به کلبه بهش خونه دادم و اونجا زندگی میکنه و اگ برگرده میکشنش . کوک به من شماره شمارو داد تا پیداتون کنم و بهتون بگم ک اون زنده اس مثل اینکه سال پیش واستون پیام فرستادم اما شما توجه نکردین. پیام هارو رمز دار می فرستادم تا هیتر پیدامون نکنه.
ا/ ت: خب من فکر کردم شما میخواین منو اذیت کنید و مضاحم بشید.
اقا: شما باید اون روز ک جنازه کوک نشون ندادن بهتون شک میکردین. حالا بگذریم.
این حرفا بین خودمون میمونه اگ بفهمم به کسی گفتی و واسه خودتون بد میشه اون وقت جون شما تو خطر میوفته . ا/ ت: آقا همین ک خواست پاشه بره دستشو کشیدم
منو ببر پیش کوک خواهش میکنم لطفاااا
اقا: نمیشه خطر ناکه.
ا/ ت: نه لطفا آقا من باید کوک ببینم لطفا.
اقا: خب باشه هفته دیگ بهت پیام میدم کجا بیای تا ببرمت .
راستی میخواستم بهت بگم جونکوک خیلی تو رو دوست داره هنش سراغ تورو می گرفت میگفت برم سرکارت تا ببینم حالت چطوره از حالت واسش خبر ببرم.
چند بار یه آقایی رو دیدم ک میاد پیشتون همون پسره ک موهاش طلایی هست نکنه شما دوست پسر دارین؟
ا/ ت: نه اون دوستمه.... گفتین...کوک منو دوست داره؟
اقا: اره عاشقته قدرشو بدون پسر خیلی خوبیه.
ادامه پارت فردا.😁
لایک فراموش نشهههه❤
#بی_تی_اس
#کیپاپ
#کره_جنوبی
#ویسگون
#عشق
#bts
#BTS
#کلیپ
لایک کنننننن
🧡🧡
اقا: بله منم. ا/ ت: چرا این کارو میکنید میدونید چقدر دارین منو اذیت میکنید با این کارتون الان میتونم زنگ بزنم به پلیس اقا: تند نرین خانم کارتون دارم
ا/ ت: چه کاری؟؟؟
اقا: بدون مقدمه میرم سر اصل مطلب جونکوک زنده اس!
ا/ ت: بیا آقا اینم یکی از چرت و پرت هاتون بزارین من زنگ بزنم پلیس بیاد.
اقا گوشیشو دراورد و یه تماس تصویری گرفت.
ا/ ت: اصلا باورم نمیشه.... این ... اینکه... این جونکوکه؟!!!!!! ن...نه. این دردغه .
صدای کوک از پشت گوشی بلند شد: ا/ ت ...عشقم دلم واست خیلی تنگ شده ... ببین حرف های این اقا رو باور کن..خب
ا/ ت: هنوز تو شوک بودم باور نمیکردم آقا یه لیوان آب واسم ریخت. و گوشی رو قطع کرد آب رو یه نفس همشو خوردم.و پرسیدم: چطوری..!!. اصلا ممکن نیست ...چطوری آخه.!؟
اقا: الان واستون توضیح میدم.
من تو همون سرد خونه همون بیمارستانی ک شما جونکوک رو برده بودید کار میکردم.اونجا جونکوک نمرده بود ! بیهوش شده بود. اون شب یه بازیگر معروف اینجا بوده ک تصادف میکنه و میمیره و اونا جسد اونو با کوک عوض میکنن. و میگن اینی ک مرده کوک بوده. اما ور صورتی ک من وقتی تو سردخانه مشغول بودم و قرار بود کوک رو منتقل کنم ک دیدم روی روپوش ک روش انداخته بودن بخار جمع شده و داره دست هاش تکون میخوره. روپوش برداشتم. نفس میکشید.
یه هیتر معروف ک خیلی از کوک بدش میاد اونو تهدید به مرگ کرده به گفته کوک اون روزی ک شما رفتین آب بیارین یکی امده و یه دستمال جلوی بینی ش گرفته اون بیهوش شده. و دکتر ها به شما گفتن ک مصرفش زیاد بوده.
ا/ ت: خب...... کو...جونکوک الان کجاست...؟
اقا: تو جنگل ! من بردمش.
اگ اینجا میموند اون هیتر میکشتتش من اونو تو جنگل تو به کلبه بهش خونه دادم و اونجا زندگی میکنه و اگ برگرده میکشنش . کوک به من شماره شمارو داد تا پیداتون کنم و بهتون بگم ک اون زنده اس مثل اینکه سال پیش واستون پیام فرستادم اما شما توجه نکردین. پیام هارو رمز دار می فرستادم تا هیتر پیدامون نکنه.
ا/ ت: خب من فکر کردم شما میخواین منو اذیت کنید و مضاحم بشید.
اقا: شما باید اون روز ک جنازه کوک نشون ندادن بهتون شک میکردین. حالا بگذریم.
این حرفا بین خودمون میمونه اگ بفهمم به کسی گفتی و واسه خودتون بد میشه اون وقت جون شما تو خطر میوفته . ا/ ت: آقا همین ک خواست پاشه بره دستشو کشیدم
منو ببر پیش کوک خواهش میکنم لطفاااا
اقا: نمیشه خطر ناکه.
ا/ ت: نه لطفا آقا من باید کوک ببینم لطفا.
اقا: خب باشه هفته دیگ بهت پیام میدم کجا بیای تا ببرمت .
راستی میخواستم بهت بگم جونکوک خیلی تو رو دوست داره هنش سراغ تورو می گرفت میگفت برم سرکارت تا ببینم حالت چطوره از حالت واسش خبر ببرم.
چند بار یه آقایی رو دیدم ک میاد پیشتون همون پسره ک موهاش طلایی هست نکنه شما دوست پسر دارین؟
ا/ ت: نه اون دوستمه.... گفتین...کوک منو دوست داره؟
اقا: اره عاشقته قدرشو بدون پسر خیلی خوبیه.
ادامه پارت فردا.😁
لایک فراموش نشهههه❤
#بی_تی_اس
#کیپاپ
#کره_جنوبی
#ویسگون
#عشق
#bts
#BTS
#کلیپ
لایک کنننننن
🧡🧡
۱۷.۹k
۲۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.