جهت مخالف
جهت مخالف
پارت۵۸
ادمین ویو:
جونگکوک درو باز کرد و بوی گل رز به مشامش خورد نگاهش به خونه افتاد که دست گل غولکیپری از گل رز قرمز و مشکی توی گلدونی سفید و خود نمایی میکرد و شمع هایی که با شعله های قرمز و سفید و مشکی جدا از هم میسوختن بادکنک های هلیوم قرمز مشکی و سفید که به سقف چسبیده بود و اهنگ ملایمی پخش میشد
ولی اینا براش اهمیت نداشت...
نگاهش به بانوی روبهروش که پشت بهش وایستاده بود افتاد
موهاش موج دار شده بود و لباسش سفید و مشکی بود... برگشت سمتش و جونگکوک فقط تونست محوش بشه...
ات:ام خب از جایی که رنگ مورد علاقت مشکیه اینو گرفتم از طرفی نمیخواستم زیاد گرفته بپوشم
پس تازه خریده بودش
ات:شعماش خیلی کم یاب بود ولی خب امروز روز مهمیه
جونگکوک به صورت زیبای ات خیره شد دقیقن جوری میکاپ کردن بود که جونگکوک دوست داشت کمی کرم پورد و کمی سایهی مشکی پشت پلکاش و رژ ملایمی به رنگ صورتی هلویی(به عکس دقت نکنید😂💔)
جونگکوک نزدیکش شد
کوک:تو...
ات بهش نگاه کرد
کوک: خیلی... خیلی خوشگل شدی! برای من اینجوری خوشگل کردی؟
با این حرفش کمی خجالت کشید
ات:اینجوری میشه گفت
جونگکوک نزدیکش شد و تره ایی از موهاشو پشت گوشش داد
کوک:تو... مثل حوریی!
کمی رفت عقب و دستشو دراز کرد از اونجایی که اهنک مناسب رقص بود لب زد
کوک:افتخار میدین؟
ات:البته(لبخند)
جونگکوک دست اتو گرفتی و کمرشو قفل دستش و ساعدش کرد و ات هم دست دیگشو گذاشت روی شونهی مردش
کوک:اینکارو خودت کردی؟
ات:اوهوم
کوک:خیلی قشنگه
نزدیک گوشش شد
کوک:ولی نه به زیبایی تو حوری
ات:حیح
کمی رقصید که ات دستشو از دست جونگکوک جدا کرد و دور گردنش حلقه کرد و جونگکوک دو دستشو روی کمر حوریش گذاشت
کوک:برای چی اینهمه کار کردی؟!
ات:خب میخواستم باهم بودنمو جشن بگیریم
بهویی جونگکوک بلندش کرد و ات هین ارومی کشید جونگکوک توی هوا چرخوندش و لباس بلند و نرم و پفی و توری ات تقریبن دور پاهاش پیچید اتو گذاشت زمین
کوک:نظرت چیه این کاری توی عروسیمونم بکنیم؟
ات خندهایی کرد
ات:تو هرکاری بکنی پایم
کوک:هنوز همون جنتلوومنی با اینکه این کار از من انتظار میرفت...
ات دویید وسط حرفش
ات:ولی من انتظار داشتم خودم اینکارو کنم
جونگکوک لبخندی زد
کوک:بزار امشبو با یه کار کامل کنیم
بوسه ایی به ات زد که خیلی کوتاه بود
ات:قبول نیس
کوک:نمیخوام رژ قشنگ پخش شه وگرنه بیشتر میبوسمت
از نظر جونگکوک این بهتر شبیه که میتونست تصور کنه بعد از کلی عکس گرفتن و خوش گذروندن بلخره با خستگی لباساشونو عوض کردن و توی بغل هم دیگه به خواب رفتن...
پارت۵۸
ادمین ویو:
جونگکوک درو باز کرد و بوی گل رز به مشامش خورد نگاهش به خونه افتاد که دست گل غولکیپری از گل رز قرمز و مشکی توی گلدونی سفید و خود نمایی میکرد و شمع هایی که با شعله های قرمز و سفید و مشکی جدا از هم میسوختن بادکنک های هلیوم قرمز مشکی و سفید که به سقف چسبیده بود و اهنگ ملایمی پخش میشد
ولی اینا براش اهمیت نداشت...
نگاهش به بانوی روبهروش که پشت بهش وایستاده بود افتاد
موهاش موج دار شده بود و لباسش سفید و مشکی بود... برگشت سمتش و جونگکوک فقط تونست محوش بشه...
ات:ام خب از جایی که رنگ مورد علاقت مشکیه اینو گرفتم از طرفی نمیخواستم زیاد گرفته بپوشم
پس تازه خریده بودش
ات:شعماش خیلی کم یاب بود ولی خب امروز روز مهمیه
جونگکوک به صورت زیبای ات خیره شد دقیقن جوری میکاپ کردن بود که جونگکوک دوست داشت کمی کرم پورد و کمی سایهی مشکی پشت پلکاش و رژ ملایمی به رنگ صورتی هلویی(به عکس دقت نکنید😂💔)
جونگکوک نزدیکش شد
کوک:تو...
ات بهش نگاه کرد
کوک: خیلی... خیلی خوشگل شدی! برای من اینجوری خوشگل کردی؟
با این حرفش کمی خجالت کشید
ات:اینجوری میشه گفت
جونگکوک نزدیکش شد و تره ایی از موهاشو پشت گوشش داد
کوک:تو... مثل حوریی!
کمی رفت عقب و دستشو دراز کرد از اونجایی که اهنک مناسب رقص بود لب زد
کوک:افتخار میدین؟
ات:البته(لبخند)
جونگکوک دست اتو گرفتی و کمرشو قفل دستش و ساعدش کرد و ات هم دست دیگشو گذاشت روی شونهی مردش
کوک:اینکارو خودت کردی؟
ات:اوهوم
کوک:خیلی قشنگه
نزدیک گوشش شد
کوک:ولی نه به زیبایی تو حوری
ات:حیح
کمی رقصید که ات دستشو از دست جونگکوک جدا کرد و دور گردنش حلقه کرد و جونگکوک دو دستشو روی کمر حوریش گذاشت
کوک:برای چی اینهمه کار کردی؟!
ات:خب میخواستم باهم بودنمو جشن بگیریم
بهویی جونگکوک بلندش کرد و ات هین ارومی کشید جونگکوک توی هوا چرخوندش و لباس بلند و نرم و پفی و توری ات تقریبن دور پاهاش پیچید اتو گذاشت زمین
کوک:نظرت چیه این کاری توی عروسیمونم بکنیم؟
ات خندهایی کرد
ات:تو هرکاری بکنی پایم
کوک:هنوز همون جنتلوومنی با اینکه این کار از من انتظار میرفت...
ات دویید وسط حرفش
ات:ولی من انتظار داشتم خودم اینکارو کنم
جونگکوک لبخندی زد
کوک:بزار امشبو با یه کار کامل کنیم
بوسه ایی به ات زد که خیلی کوتاه بود
ات:قبول نیس
کوک:نمیخوام رژ قشنگ پخش شه وگرنه بیشتر میبوسمت
از نظر جونگکوک این بهتر شبیه که میتونست تصور کنه بعد از کلی عکس گرفتن و خوش گذروندن بلخره با خستگی لباساشونو عوض کردن و توی بغل هم دیگه به خواب رفتن...
۲.۱k
۱۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.