رفتیم سر میز که یه دختره گفت
رفتیم سر میز که یه دختره گفت
جنی: ( بچه ها کمبود اسم کره ای اینو گذاشتم ) هه حتما خیلی تلاش کردی که به این پست برسی
یه دختر دیگه خندید و گفت. : اره والا حتما خودتو مشتی
سوال بهشون نگاه کردم و گفتم:
ا.ت :ببخشید منظورتون رو متوجه نمیشم
جنی: نبایدم بشی خودتو زدی به او راه
همه داشتن ازم می خندیدن وبی من کاری نکرده بودم که یکدفعه رئیس تهیونگ و جونگ کوک اومدن جونگ کوکبا عصبانیت داد زد :
کوک: بسه دارید چی می گید اون هیچ تلاشی برای پستش نکرده و چون نیروی خوبی هست من گرفتمش به جای اینکه آنقدر مسخره کنید کار کنید تا شما هم به جایی برسید
با جذبه ای که داشت همه ساکت شدن من هم شروع کردن به خوردن و رفتن کار هام رو انجام دادم
(یک هفته بعد)
ویو ا.ت :
داخل این یک هفته همه چیز عالی بود البته تقریبا کارام به خوبی جلو میرفت ولی هنوز با همه ی کارکنان دوست نیستم بیشتر حس می کنم دشمننم اما مهم نیست
صبح بیدار شدم کارام رو کردم رفتم سر میز:
م ا.ت: خب دخترم این چند روز چطور بود
ا.ت : خوب بود ممنون
پ ا.ت: خوبه که راضی هستی
ا.ت : ممنون...
(داخل شرکت) ادمین گشاد😂
ویو کوک : امروز جلسه داشتم و ا.ت باید چیز ها رو میآورد اما هنوز نیومده بود نمیدونم چرا زنگ زدم بهش
کوک: الو ا.ت کجایی؟
ا.ت: آقای جئون الان میام( کیوت)
کوک: باشه
ویو کوک :
داشتم فکر می کردم آخه چرا آنقدر دیر کرده و به کیوتیش فکر میکردم که یهو یکی ...
.
.
.
.
.
.
.
.
بهم بگید دوست داشتید فیک رو و اینکه فیک خوبه ؟ ادامش بدم؟
.
.
.
بوس بهتون♥️♥️💖💖
جنی: ( بچه ها کمبود اسم کره ای اینو گذاشتم ) هه حتما خیلی تلاش کردی که به این پست برسی
یه دختر دیگه خندید و گفت. : اره والا حتما خودتو مشتی
سوال بهشون نگاه کردم و گفتم:
ا.ت :ببخشید منظورتون رو متوجه نمیشم
جنی: نبایدم بشی خودتو زدی به او راه
همه داشتن ازم می خندیدن وبی من کاری نکرده بودم که یکدفعه رئیس تهیونگ و جونگ کوک اومدن جونگ کوکبا عصبانیت داد زد :
کوک: بسه دارید چی می گید اون هیچ تلاشی برای پستش نکرده و چون نیروی خوبی هست من گرفتمش به جای اینکه آنقدر مسخره کنید کار کنید تا شما هم به جایی برسید
با جذبه ای که داشت همه ساکت شدن من هم شروع کردن به خوردن و رفتن کار هام رو انجام دادم
(یک هفته بعد)
ویو ا.ت :
داخل این یک هفته همه چیز عالی بود البته تقریبا کارام به خوبی جلو میرفت ولی هنوز با همه ی کارکنان دوست نیستم بیشتر حس می کنم دشمننم اما مهم نیست
صبح بیدار شدم کارام رو کردم رفتم سر میز:
م ا.ت: خب دخترم این چند روز چطور بود
ا.ت : خوب بود ممنون
پ ا.ت: خوبه که راضی هستی
ا.ت : ممنون...
(داخل شرکت) ادمین گشاد😂
ویو کوک : امروز جلسه داشتم و ا.ت باید چیز ها رو میآورد اما هنوز نیومده بود نمیدونم چرا زنگ زدم بهش
کوک: الو ا.ت کجایی؟
ا.ت: آقای جئون الان میام( کیوت)
کوک: باشه
ویو کوک :
داشتم فکر می کردم آخه چرا آنقدر دیر کرده و به کیوتیش فکر میکردم که یهو یکی ...
.
.
.
.
.
.
.
.
بهم بگید دوست داشتید فیک رو و اینکه فیک خوبه ؟ ادامش بدم؟
.
.
.
بوس بهتون♥️♥️💖💖
۳.۸k
۱۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.