ادامہ سناریو ریندو☆
ادامہ سناریو ریندو☆
تو : آخہ عادت کردم
رفت سمت میزش* روی میز یہ شیشہ ی متوسط ویسکی بود* درشو باز کرد و سر کشید* نصفشو خورد* بھت نگاہ کرد*
ریندو : میخوری؟
بعدش شروع کرد بہ خندیدن* خیلی عجیب بود و این حالتش تورو بیشتر میترسوند* شیشہ ی ویسکی رو گذاشت روی میز و درشو بست* رفت وایساد جلوی آینہ و با دستمال خون روی صورتشو پاک کرد* دستمالو انداخت تو سطل زبالہ* دکمہ ھای پیرھنشو باز کرد و درش آورد* زیر چشمی بہ بدن خوش فرمش نگاہ میکردی* اومد نشست روی مبل* بھت نگاہ کرد*
ریندو : بیا بشین رو پام
سرخ شدی*
تو : چ...چرا؟
دستتو گرفت و نشوندت روی خودش* دستاتو گذاشتی روی شونہ ھاش و بیشتر سرخ شدی* دستشو گذاشت پشت سرت و صورتتو نزدیک خودش کرد* بہ لبات نگاہ میکرد* بہ چشمات نگاہ کرد*
ریندو : چرا چشمات انقدر ترسیدہ؟
تو : چی؟ ن...نترسیدہ
ریندو : نکنہ از ددیت ترسیدی؟
چیزی نگفتی* سرتو اورد جلوتر و لباتو بوسید* خجالت میکشیدی کہ ھمراھیش کنی* ازت جدا شد*
ریندو : ھمراھیم کن
دوبارہ بوسیدت* بازم ھمراھی نکردی* ازت جدا شد*
ریندو : اگہ ھمراھی نکنی وحشی پیش میرم فسقلی
ترسیدی و چشماتو بستی و خودت بوسیدیش* خوشحال شد و چشماشو بست* با اون یکی دستش کمرتو گرفت* دستاتو قاب صورتش کردی و از طعم لباش سیر نمیشدی* زبونشو وارد دھنت کرد و ھمہ جای دھنتو مزہ میکرد* نفس کم آوردی و آروم با مشت میزدی روی سینش* ازت جدا شد*
با لبخند و چشمای خمار نگاھت میکرد* سرخ بودی و خجالت میکشیدی کہ بھش نگاہ کنی ولی نمیتونستی از چشمای یاقوتیش بگذری*
تو : ریندو....چشمات
ریندو : چشمام؟
تو : چشمات...خیلی قشنگن
لبخندش بیشتر شد*
ریندو : ممنون بیبی
عضو داغ و برآمدش قشنگ معلوم بود* شیطونیت گل کرد*
تو : ددی دلش میخواد؟
ریندو : خودت چی فکر میکنی؟
تو : دارہ شلوارتو پارہ میکنہ
پوزخندی زد*
ریندو : خب پس چرا شروع نمیکنی؟
بلند شدی و لباساتو درآوردی* ریندو بہ بدنت نگاہ میکرد* سوتین و شورتت رو درآوردی* کمربند شلوار ریندو رو باز کردی و شلوارشو کشیدی پایین* نشستی روش و پوسیتو روی عضوش میمالیدی* روی گردنش مارک میذاشتی*
ریندو : عاح بیبی
یھو انداختت روی مبل* یکی از پاھاتو گرفت بالا و عضوشو واردت کرد* خون باکرہ گیت ریخت بیرون* لبخند زدی*
تو : دیگہ مال تو شدم ریندو
ریندو : الان باید چی صدام کنی؟
تو : ببخشید....ددی
ریندو : آفرین
شروع کرد بہ ضربہ زدن* ضربہ ھاش یکم سریع بود* درد داشتی*
تو : عاح...ریندو....درد دارہ....آرومتر
یکم آرومتر ضربہ میزد*
تو : آخہ عادت کردم
رفت سمت میزش* روی میز یہ شیشہ ی متوسط ویسکی بود* درشو باز کرد و سر کشید* نصفشو خورد* بھت نگاہ کرد*
ریندو : میخوری؟
بعدش شروع کرد بہ خندیدن* خیلی عجیب بود و این حالتش تورو بیشتر میترسوند* شیشہ ی ویسکی رو گذاشت روی میز و درشو بست* رفت وایساد جلوی آینہ و با دستمال خون روی صورتشو پاک کرد* دستمالو انداخت تو سطل زبالہ* دکمہ ھای پیرھنشو باز کرد و درش آورد* زیر چشمی بہ بدن خوش فرمش نگاہ میکردی* اومد نشست روی مبل* بھت نگاہ کرد*
ریندو : بیا بشین رو پام
سرخ شدی*
تو : چ...چرا؟
دستتو گرفت و نشوندت روی خودش* دستاتو گذاشتی روی شونہ ھاش و بیشتر سرخ شدی* دستشو گذاشت پشت سرت و صورتتو نزدیک خودش کرد* بہ لبات نگاہ میکرد* بہ چشمات نگاہ کرد*
ریندو : چرا چشمات انقدر ترسیدہ؟
تو : چی؟ ن...نترسیدہ
ریندو : نکنہ از ددیت ترسیدی؟
چیزی نگفتی* سرتو اورد جلوتر و لباتو بوسید* خجالت میکشیدی کہ ھمراھیش کنی* ازت جدا شد*
ریندو : ھمراھیم کن
دوبارہ بوسیدت* بازم ھمراھی نکردی* ازت جدا شد*
ریندو : اگہ ھمراھی نکنی وحشی پیش میرم فسقلی
ترسیدی و چشماتو بستی و خودت بوسیدیش* خوشحال شد و چشماشو بست* با اون یکی دستش کمرتو گرفت* دستاتو قاب صورتش کردی و از طعم لباش سیر نمیشدی* زبونشو وارد دھنت کرد و ھمہ جای دھنتو مزہ میکرد* نفس کم آوردی و آروم با مشت میزدی روی سینش* ازت جدا شد*
با لبخند و چشمای خمار نگاھت میکرد* سرخ بودی و خجالت میکشیدی کہ بھش نگاہ کنی ولی نمیتونستی از چشمای یاقوتیش بگذری*
تو : ریندو....چشمات
ریندو : چشمام؟
تو : چشمات...خیلی قشنگن
لبخندش بیشتر شد*
ریندو : ممنون بیبی
عضو داغ و برآمدش قشنگ معلوم بود* شیطونیت گل کرد*
تو : ددی دلش میخواد؟
ریندو : خودت چی فکر میکنی؟
تو : دارہ شلوارتو پارہ میکنہ
پوزخندی زد*
ریندو : خب پس چرا شروع نمیکنی؟
بلند شدی و لباساتو درآوردی* ریندو بہ بدنت نگاہ میکرد* سوتین و شورتت رو درآوردی* کمربند شلوار ریندو رو باز کردی و شلوارشو کشیدی پایین* نشستی روش و پوسیتو روی عضوش میمالیدی* روی گردنش مارک میذاشتی*
ریندو : عاح بیبی
یھو انداختت روی مبل* یکی از پاھاتو گرفت بالا و عضوشو واردت کرد* خون باکرہ گیت ریخت بیرون* لبخند زدی*
تو : دیگہ مال تو شدم ریندو
ریندو : الان باید چی صدام کنی؟
تو : ببخشید....ددی
ریندو : آفرین
شروع کرد بہ ضربہ زدن* ضربہ ھاش یکم سریع بود* درد داشتی*
تو : عاح...ریندو....درد دارہ....آرومتر
یکم آرومتر ضربہ میزد*
۶۵۰
۳۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.