پارت ⁶
پارت ⁶
{عشق اجباری}
ویو نویسنده
«فردا صبح»
همه اعضا خانواده بیدار شده بودن و دیدن ا ت نیست
پ پ. معلوم نیست این دختره کجاست زود برین پیداش کنین ببینم
[بعد چند ساعت]
بادیگارد: قربان هنوز پیداش نکردیم
پ پ .به درک هر گوری هست باشع مهم نیست زودتر ماشینو اماده کن برم دنبال نوه عزیزم تهیونگ
تو راه گوشی پدربزرگ ا ت زنگ میخورع
﴿دستیار پدربزرگ ا ت رو دستیار مینویسم﴾
دستیار. قربان ما اون پسرع رو پیدا کردیم
پ پ.خوبه بیارش همونجا که خودت میدونی الان دارم میرم دنبال ته بهتره زودتر ا تو پیدا کنی وگرنه ته شاکی میشه خودتم میدونی
«وقتی رسیدن فرودگاه»
پدر بزرگ ا ت میره ته رو میبینه و بعد از سلام و احوال پرسی
ته: پدربزرگ ا ت نیومده؟
پ پ .نع از دیشب رفتع و نیومده
ته: از دیشب؟؟؟؟؟
پ پ .اره پسرم حالا بیا بریم خونع باهم صحبت میکنیم
ته : نه من باید برم دنبال ا ت باید برم اره فعلا
« بعد چند ساعت گشتن که میشه شب»
ته:کدوم گوریه این دخترعع
ویو ا ت
از صبح نمیخواستم برم بیرون تو هتل موندمو کز کرده بودم یه جا که یهو گوشیم....
.
.
.
چطوره؟؟؟
{عشق اجباری}
ویو نویسنده
«فردا صبح»
همه اعضا خانواده بیدار شده بودن و دیدن ا ت نیست
پ پ. معلوم نیست این دختره کجاست زود برین پیداش کنین ببینم
[بعد چند ساعت]
بادیگارد: قربان هنوز پیداش نکردیم
پ پ .به درک هر گوری هست باشع مهم نیست زودتر ماشینو اماده کن برم دنبال نوه عزیزم تهیونگ
تو راه گوشی پدربزرگ ا ت زنگ میخورع
﴿دستیار پدربزرگ ا ت رو دستیار مینویسم﴾
دستیار. قربان ما اون پسرع رو پیدا کردیم
پ پ.خوبه بیارش همونجا که خودت میدونی الان دارم میرم دنبال ته بهتره زودتر ا تو پیدا کنی وگرنه ته شاکی میشه خودتم میدونی
«وقتی رسیدن فرودگاه»
پدر بزرگ ا ت میره ته رو میبینه و بعد از سلام و احوال پرسی
ته: پدربزرگ ا ت نیومده؟
پ پ .نع از دیشب رفتع و نیومده
ته: از دیشب؟؟؟؟؟
پ پ .اره پسرم حالا بیا بریم خونع باهم صحبت میکنیم
ته : نه من باید برم دنبال ا ت باید برم اره فعلا
« بعد چند ساعت گشتن که میشه شب»
ته:کدوم گوریه این دخترعع
ویو ا ت
از صبح نمیخواستم برم بیرون تو هتل موندمو کز کرده بودم یه جا که یهو گوشیم....
.
.
.
چطوره؟؟؟
۲۵.۱k
۱۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.