پشیمانی (part 14 )
که کوک رو بالا سرش با دمپایی دید شیر موزی که دستش بود گرفت سمت کوک و گفت شیر موز میقولی
کوک : نه تو بخور
ات : خب باشه
ات یهو پاکت شیر موز فشار دار همش ریخت رو ات و سریع فرار کرد و رفت از پله ها بالا و رفت تو اتاق
از تو آشپز خانه صدای داد کوک اومد (دلاورانی که در این اعمال خاک سپاری یار دادند 😂)
کوک : اتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت خدا تا کارگاههای بدونننننن😠
جیمین : بسم الله الرحمن رحیم ات مرده
تهیونگ: همگی همگی ات ممورده😂
کوک رفت تی را برداشت کف آشپزخانه را تمیز کرد و بعد رفت تو اتاقشو لباسشو عوض کرد تو اتاقش بود برای ات نقشه میکشید که چطوری فردا بکشتش
شب شد و گرفتن و کپیدن
صبح که شد کوک زود تر از همه بیدار شد و برای ات پنکیک شکلاتی درست کرد و بین لایه هاش خامه و بستنی و توت فرنگی و موز و بلوبری درستش کرد و اما روش به جای اسمارتیز قرص دل درد ریخت و یکم روش اسمارتیز که ات دل درد بگیره
همه اومدن کوک تخم مرغ .پنکیک. نوتلا . موچی و اب میوه و ...... درست کرد
همه دهناشون باز مونده بود
ات اومد با دیدین پنکیک شکلاتی سریع نشست و شروع کرد به خوردن و با یکم قهوه بعدش از کوک تشکر کرد و به خاطر کار دیشب عذر خواهی کرد و لباس پوشید و رفت بیرون و برای کوک ۵ تا بسته بزرگ شیر موز گرفت و رفت خانه و گذاشت رو اپن و کو و صدا کرد و دوباره عذر خواهی کرد و هما بغل کردن و ......
عصر شد و ات دل درد خیلی بدی گرفته بود
که........................
کوک : نه تو بخور
ات : خب باشه
ات یهو پاکت شیر موز فشار دار همش ریخت رو ات و سریع فرار کرد و رفت از پله ها بالا و رفت تو اتاق
از تو آشپز خانه صدای داد کوک اومد (دلاورانی که در این اعمال خاک سپاری یار دادند 😂)
کوک : اتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت خدا تا کارگاههای بدونننننن😠
جیمین : بسم الله الرحمن رحیم ات مرده
تهیونگ: همگی همگی ات ممورده😂
کوک رفت تی را برداشت کف آشپزخانه را تمیز کرد و بعد رفت تو اتاقشو لباسشو عوض کرد تو اتاقش بود برای ات نقشه میکشید که چطوری فردا بکشتش
شب شد و گرفتن و کپیدن
صبح که شد کوک زود تر از همه بیدار شد و برای ات پنکیک شکلاتی درست کرد و بین لایه هاش خامه و بستنی و توت فرنگی و موز و بلوبری درستش کرد و اما روش به جای اسمارتیز قرص دل درد ریخت و یکم روش اسمارتیز که ات دل درد بگیره
همه اومدن کوک تخم مرغ .پنکیک. نوتلا . موچی و اب میوه و ...... درست کرد
همه دهناشون باز مونده بود
ات اومد با دیدین پنکیک شکلاتی سریع نشست و شروع کرد به خوردن و با یکم قهوه بعدش از کوک تشکر کرد و به خاطر کار دیشب عذر خواهی کرد و لباس پوشید و رفت بیرون و برای کوک ۵ تا بسته بزرگ شیر موز گرفت و رفت خانه و گذاشت رو اپن و کو و صدا کرد و دوباره عذر خواهی کرد و هما بغل کردن و ......
عصر شد و ات دل درد خیلی بدی گرفته بود
که........................
۳.۳k
۲۷ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.