𝐍𝐢𝐠𝐡𝐭 𝐢𝐧 𝐟𝐫𝐨𝐬𝐞𝐭⁹
جین:باید وایسیم این گوه به هوش بیاد
یونگی:شاید این حالا حالا ها نخواد به هوش بیاد!باید یه کاری کنیم!
جین:باشه یونگی.یه راه پیدا کن ما باهاتیم
یونگی:پلیس تویی!
جین:پس به حرف پلیس گوش کن و انقد ورجه وورجه نکن.
یونا:ما چطور قراره ا.ت رو پیدا کنیم؟
جین:همش به این پسر بستگی داره
کوک:چرا باید بهمون چیزی بگه؟
جین:چون مجبوره.ما پنج نفریم با سلاح این یه نفره بی سلاح
یئون:جین این به هوشه!داره فیلم بازی میکنه
جین:از کجا میدونی؟
یئون:نبضش....تماشا کن*با چاقو دست پسر رو خط میندازه*نگاه کن!صورتشو کشید تو هم!
جین:چشاتو باز کن*با لگد میکشه زیر پسر*
فرد:چتونه شماها؟!
یونگی:با ا.ت چکار کردی حرومی؟*یقه ش رو میگیره*
فرد:ا.ت چه خریه دیگه؟
یونگی:خر هفت جد و آبادته!*میزنه تو گوشش
جین:آروم یونگی!زنده میخوایمش
فرد:ببینین بچه ها احتمالاً منو اشتباه گرفتین من فقط یه جهانگردم کاری هم با این خانوم "ا.ت"که گفتین نداشتم
یونگی:*با مشت میکوبه تو دهنش*
فرد:میگم میگم!
یونگی:جون بِکَن!
فرد:آخه خب چه فرق میکنه...نگم شما میکشینم اگرم بگم رئیس میکشتم....دوسر سوخته لعنتی
جین:اگه همکاری کنی قول میدم نذارم دست اون "رییس"بهت برسه
فرد:چی میخوای بدونی؟
جین:چه طور میتونم رییستو گیر بندازم؟
فرد:شرمنده داداش!من گردنمو دوست دارم.ولی اگه میخوای بدونی کجاست میتونم کمکت کنم
یونگی:زیر لفظی میخوای؟بنال دیگه!
فرد:ادبیاتتون اصلاً به دلم نمیشینه!
جین:نگاه کن خوشگل پسر من افسر پلیسم!درجه دار هم هستم.اگه میخوای زندانتو کوتاه تر کنم مثل آدم همراهی کن!
فرد:باشه.ببین مستر بی اعصاب اون خانوم دختر رییس منه چندسال پیش از دستش فرار کرده و حالا رئیس اتفاقی متوجه شد که داره با شوهرش میره تعطیلات پیداش کرد و برش گردوند.نگران نباشید طوریش نمیشه
یونگی:بهت گفتم کجاست.نشنیدم جواب بدی
فرد:باید چشمی نشونتون بدم....آدرس مشخصی نداره
جین:چرا باید بهت اعتماد کنیم؟
فرد:اگه راه دیگه ای داری من سراپا گوشم.به هر حال منم دلم نمیخواد به دست رییسم تیکه تیکه بشم
یونگی:باید بهش اعتماد کنیم!معلوم نیست تا الان چه بلایی سر ا.ت آورده باشن!
فرد:از گل نازک تر بهش نمیگن خیالت راحت!فقط ممکنه از دوری تو دق کنه
یونگی:یکم دیگه نمک بریز تا ببینی چرا از دوریم دق میکنه
فرد:از این بدترم مگه میشه؟چقد ترسیدم ازت!دختره دلش واسه کتک کاری هات تنگ میشه؟مگه با گرگ وصلت کرده؟
یونگی:داری میری رو مخم*بازم میزنه تو صورتش
جین:یونگی اگه میخوای بکشیش اینجوری نمیمیره ها!ولش کن دیگه
فرد:من اگه بخوام راهی بهتون نشون بدم این وحشی نباید باشه
جین:متاسفانه باید بگم اینجا. منم که شرط تعیین میکنم.و تو فعلاً گروگانمی
فرد:گوه بگیره!باشه میبرمتون.فقط خوشتیپ یادت نره چه قولهایی دادی
یئون:جین داره دیر میشه ها!تا کی میخواین دعوا کنین؟
جین:اومدم*طناب دست و پای فرد رو باز میکنه*راه بیوفت.*فرد رو کت بسته سوار ماشین میکنه*
یونگی:میخوای دخترا و کوک برگردن؟
جین:باهم باشیم بهتره.بازم نظر خودشونه
فرد:اونی که دست منو خط انداخت بعدا به دردتون میخوره...وقتی برسیم باید یه دژ رو بشکنین
جین:یه کلمه هم از مادر عروس. راه نشونمون میدی که دوستاتو بکشیم و انتظار داری باور کنم طرف مایی؟
فرد:انگار کلاً حرف حالیت نمیشه ها!چی باعث شد فکر کنی طرف توعم؟این دفعه که گذشت ولی برای دفعه های بعد پیشنهادم اینه که از آدم مورد اعتمادی جنس بگیری
یونگی:چقد باید کتکت بزنم تا دست نمک ریختن برداری خوشگل پسر؟از همین اول بگو منم تکلیف خودمو بدونم
فرد:ببخشید برج زهرمار که برای دوست دخترت عذا نمیگیرم!نمیدونستم اجازه حرف زدنم دست توعه
یونا:وای!بسه دیگه!جر وبحثتون رو بذارین برای بعد.الان باید راه بیوفتیم!
جین:تو و یئون با ماشین من برین کوک هم با منو یونگی میاد سوار شین.
یونگی:شاید این حالا حالا ها نخواد به هوش بیاد!باید یه کاری کنیم!
جین:باشه یونگی.یه راه پیدا کن ما باهاتیم
یونگی:پلیس تویی!
جین:پس به حرف پلیس گوش کن و انقد ورجه وورجه نکن.
یونا:ما چطور قراره ا.ت رو پیدا کنیم؟
جین:همش به این پسر بستگی داره
کوک:چرا باید بهمون چیزی بگه؟
جین:چون مجبوره.ما پنج نفریم با سلاح این یه نفره بی سلاح
یئون:جین این به هوشه!داره فیلم بازی میکنه
جین:از کجا میدونی؟
یئون:نبضش....تماشا کن*با چاقو دست پسر رو خط میندازه*نگاه کن!صورتشو کشید تو هم!
جین:چشاتو باز کن*با لگد میکشه زیر پسر*
فرد:چتونه شماها؟!
یونگی:با ا.ت چکار کردی حرومی؟*یقه ش رو میگیره*
فرد:ا.ت چه خریه دیگه؟
یونگی:خر هفت جد و آبادته!*میزنه تو گوشش
جین:آروم یونگی!زنده میخوایمش
فرد:ببینین بچه ها احتمالاً منو اشتباه گرفتین من فقط یه جهانگردم کاری هم با این خانوم "ا.ت"که گفتین نداشتم
یونگی:*با مشت میکوبه تو دهنش*
فرد:میگم میگم!
یونگی:جون بِکَن!
فرد:آخه خب چه فرق میکنه...نگم شما میکشینم اگرم بگم رئیس میکشتم....دوسر سوخته لعنتی
جین:اگه همکاری کنی قول میدم نذارم دست اون "رییس"بهت برسه
فرد:چی میخوای بدونی؟
جین:چه طور میتونم رییستو گیر بندازم؟
فرد:شرمنده داداش!من گردنمو دوست دارم.ولی اگه میخوای بدونی کجاست میتونم کمکت کنم
یونگی:زیر لفظی میخوای؟بنال دیگه!
فرد:ادبیاتتون اصلاً به دلم نمیشینه!
جین:نگاه کن خوشگل پسر من افسر پلیسم!درجه دار هم هستم.اگه میخوای زندانتو کوتاه تر کنم مثل آدم همراهی کن!
فرد:باشه.ببین مستر بی اعصاب اون خانوم دختر رییس منه چندسال پیش از دستش فرار کرده و حالا رئیس اتفاقی متوجه شد که داره با شوهرش میره تعطیلات پیداش کرد و برش گردوند.نگران نباشید طوریش نمیشه
یونگی:بهت گفتم کجاست.نشنیدم جواب بدی
فرد:باید چشمی نشونتون بدم....آدرس مشخصی نداره
جین:چرا باید بهت اعتماد کنیم؟
فرد:اگه راه دیگه ای داری من سراپا گوشم.به هر حال منم دلم نمیخواد به دست رییسم تیکه تیکه بشم
یونگی:باید بهش اعتماد کنیم!معلوم نیست تا الان چه بلایی سر ا.ت آورده باشن!
فرد:از گل نازک تر بهش نمیگن خیالت راحت!فقط ممکنه از دوری تو دق کنه
یونگی:یکم دیگه نمک بریز تا ببینی چرا از دوریم دق میکنه
فرد:از این بدترم مگه میشه؟چقد ترسیدم ازت!دختره دلش واسه کتک کاری هات تنگ میشه؟مگه با گرگ وصلت کرده؟
یونگی:داری میری رو مخم*بازم میزنه تو صورتش
جین:یونگی اگه میخوای بکشیش اینجوری نمیمیره ها!ولش کن دیگه
فرد:من اگه بخوام راهی بهتون نشون بدم این وحشی نباید باشه
جین:متاسفانه باید بگم اینجا. منم که شرط تعیین میکنم.و تو فعلاً گروگانمی
فرد:گوه بگیره!باشه میبرمتون.فقط خوشتیپ یادت نره چه قولهایی دادی
یئون:جین داره دیر میشه ها!تا کی میخواین دعوا کنین؟
جین:اومدم*طناب دست و پای فرد رو باز میکنه*راه بیوفت.*فرد رو کت بسته سوار ماشین میکنه*
یونگی:میخوای دخترا و کوک برگردن؟
جین:باهم باشیم بهتره.بازم نظر خودشونه
فرد:اونی که دست منو خط انداخت بعدا به دردتون میخوره...وقتی برسیم باید یه دژ رو بشکنین
جین:یه کلمه هم از مادر عروس. راه نشونمون میدی که دوستاتو بکشیم و انتظار داری باور کنم طرف مایی؟
فرد:انگار کلاً حرف حالیت نمیشه ها!چی باعث شد فکر کنی طرف توعم؟این دفعه که گذشت ولی برای دفعه های بعد پیشنهادم اینه که از آدم مورد اعتمادی جنس بگیری
یونگی:چقد باید کتکت بزنم تا دست نمک ریختن برداری خوشگل پسر؟از همین اول بگو منم تکلیف خودمو بدونم
فرد:ببخشید برج زهرمار که برای دوست دخترت عذا نمیگیرم!نمیدونستم اجازه حرف زدنم دست توعه
یونا:وای!بسه دیگه!جر وبحثتون رو بذارین برای بعد.الان باید راه بیوفتیم!
جین:تو و یئون با ماشین من برین کوک هم با منو یونگی میاد سوار شین.
۶۱۴
۰۷ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.