فیک تهیونگ (آخرین دیدار)p27
هنوز تو شک رفتنش بودم که با دیدن لایلا که دقیقا روبه روم ایستاده به خودم اودم
لایلا. خوبی
ا/ت. آره خوبم
لایلا. ا/ت
ا/ت. جانم
لایلا. میدونی چیه؟
ا/ت. چیه؟
لایلا. بابام زنگ زد
ا/ت. خب
لایلا. ا/ت
و خودشو انداخت بغلم
ا/ت. لایلا چی شده حرف بزن
لایلا. باید برگردم پیششون
ا/ت. ایران؟
لایلا. آره
و همینطوری بغلم هق هق میکرد
اون اهل ایران بود مثل من و هردوتامون با بورسیه اومدیم آمریکا ولی الان خانوادش اونو میخوان برگردونن ایران و من تنها بمونم ؛)
چه سرنوشت بدی دارم من
ا/ت. آروم باش
لایلا. چطوری مثلا
ا/ت. باید برگردی اونا صلاح تورو میخوان
لایلا. نمیخوام من برنمی گردم
ا/ت. مجبوری
لایلا. تو چطور دوستی هستی بجای اینکه بامن همدردی کنی داری میگی باید برم
لایلا. خوبی
ا/ت. آره خوبم
لایلا. ا/ت
ا/ت. جانم
لایلا. میدونی چیه؟
ا/ت. چیه؟
لایلا. بابام زنگ زد
ا/ت. خب
لایلا. ا/ت
و خودشو انداخت بغلم
ا/ت. لایلا چی شده حرف بزن
لایلا. باید برگردم پیششون
ا/ت. ایران؟
لایلا. آره
و همینطوری بغلم هق هق میکرد
اون اهل ایران بود مثل من و هردوتامون با بورسیه اومدیم آمریکا ولی الان خانوادش اونو میخوان برگردونن ایران و من تنها بمونم ؛)
چه سرنوشت بدی دارم من
ا/ت. آروم باش
لایلا. چطوری مثلا
ا/ت. باید برگردی اونا صلاح تورو میخوان
لایلا. نمیخوام من برنمی گردم
ا/ت. مجبوری
لایلا. تو چطور دوستی هستی بجای اینکه بامن همدردی کنی داری میگی باید برم
۴.۹k
۱۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.