(فراموش نشدنی)p.11
(ساعت 1 شب)
کوک*ویو
همه تو اتاقامون هستیم و احتمالا الان همه خوابن ولی من فکرم درگیر شده
سر اون دختر،شاید الان بیدار شده بهتره برم ببینم چخبره
ته*ویو
فکرم سر اون دختر درگیر هست،بهتره برم ببینم که بیدار شده یا نه
ا/ت*ویو
چشمام رو باز کردم داخل یه اتاق هستم نمیدونم چخبره داداشم کجاست
یعنی بردنش یا هنوز سئول هست نمیدونم باید چیکار کنم یکی یهو در رو باز کرد
زیاد روشن نبود اتاق یه چراغ خواب روشن بود فقط
یه مرد هستش اومد جلو
کوک:بیدار شدی؟
من الان چجوری باور کنم که این جانکوک هستش
ا/ت:شما؟
کوک:اسمم جانکوک هستش وسط خیابون افتاده بودی گفتم بیارمت اینجا
ا/ت:چی تو جانکوکی
ته*ویو
نزدیک اتاق اون دختر بودم در باز بود صدای حرف زدن میومد رفتم داخل اتاق
کوک و اون دختر برگشتن سمت من و بهم نگاه کردن
ته:سلام
ا/ت*ویو
یکی دیگه اومد داخل و نشست روی اون یکی مبل اونم تهیونگ بود
ا/ت:یعنی شما تهیونگ و جانکوک هستید
کوک:اره از کجا میشناسی
ته:حتما از شبکه های اجتماعی دیدی ما رو
دیگه باورم شد که تهیونگ و کوک هستن ولی خشکم زد بود
ولی ضایع نکردم نمیخوام بدونن من ارمی هستم
ا/ت:اره من از شبکه های اجتماعی دیدمتون
ته:از اشناییت خوشبختم
وقتی تهیونگ این و گفت دوست داشتم بپرم تو بغلش و ببوسمش
دوست نداشتم تو همچین موقعیتی ببینمش
کوک:همچنین من
ا/ت:منم از اشناییتون خوشبختم
خیلی گرسنمه ۸ ساعته هیچی نخوردم
از شکمم صدا اومد
ته:جانکوک باید بریم یه چیزی درست کنیم،راستی اسمت چیه
ا/ت:اسمم ا/ت هست
ته:چقد قشنگ
کوک:چی درست کنیم بنظرتون
ته:نودل پنیری خوبه
کوک:با میگو
ته:باشه پس بریم تو اشپز خونه
کوک*ویو
همه تو اتاقامون هستیم و احتمالا الان همه خوابن ولی من فکرم درگیر شده
سر اون دختر،شاید الان بیدار شده بهتره برم ببینم چخبره
ته*ویو
فکرم سر اون دختر درگیر هست،بهتره برم ببینم که بیدار شده یا نه
ا/ت*ویو
چشمام رو باز کردم داخل یه اتاق هستم نمیدونم چخبره داداشم کجاست
یعنی بردنش یا هنوز سئول هست نمیدونم باید چیکار کنم یکی یهو در رو باز کرد
زیاد روشن نبود اتاق یه چراغ خواب روشن بود فقط
یه مرد هستش اومد جلو
کوک:بیدار شدی؟
من الان چجوری باور کنم که این جانکوک هستش
ا/ت:شما؟
کوک:اسمم جانکوک هستش وسط خیابون افتاده بودی گفتم بیارمت اینجا
ا/ت:چی تو جانکوکی
ته*ویو
نزدیک اتاق اون دختر بودم در باز بود صدای حرف زدن میومد رفتم داخل اتاق
کوک و اون دختر برگشتن سمت من و بهم نگاه کردن
ته:سلام
ا/ت*ویو
یکی دیگه اومد داخل و نشست روی اون یکی مبل اونم تهیونگ بود
ا/ت:یعنی شما تهیونگ و جانکوک هستید
کوک:اره از کجا میشناسی
ته:حتما از شبکه های اجتماعی دیدی ما رو
دیگه باورم شد که تهیونگ و کوک هستن ولی خشکم زد بود
ولی ضایع نکردم نمیخوام بدونن من ارمی هستم
ا/ت:اره من از شبکه های اجتماعی دیدمتون
ته:از اشناییت خوشبختم
وقتی تهیونگ این و گفت دوست داشتم بپرم تو بغلش و ببوسمش
دوست نداشتم تو همچین موقعیتی ببینمش
کوک:همچنین من
ا/ت:منم از اشناییتون خوشبختم
خیلی گرسنمه ۸ ساعته هیچی نخوردم
از شکمم صدا اومد
ته:جانکوک باید بریم یه چیزی درست کنیم،راستی اسمت چیه
ا/ت:اسمم ا/ت هست
ته:چقد قشنگ
کوک:چی درست کنیم بنظرتون
ته:نودل پنیری خوبه
کوک:با میگو
ته:باشه پس بریم تو اشپز خونه
۳۷۰
۰۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.