آمده ام به عذر تو ای طرب و قرار جان
آمدهام به عذر تو ای طرب و قرار جان
عفو نما و درگذر از گنه و عثار جان
نیست بجز رضای تو قفل گشای عقل و دل
نیست بجز هوای تو قبله و افتخار جان
سوخته شد ز هجر تو گلشن و کشت زار من
زنده کنش به فضل خود ای دم تو بهار جان
بی لب می فروش تو کی شکند خمار دل
بی خم ابروی کژت راست نگشت کار جان.
حضرت مولانا
عفو نما و درگذر از گنه و عثار جان
نیست بجز رضای تو قفل گشای عقل و دل
نیست بجز هوای تو قبله و افتخار جان
سوخته شد ز هجر تو گلشن و کشت زار من
زنده کنش به فضل خود ای دم تو بهار جان
بی لب می فروش تو کی شکند خمار دل
بی خم ابروی کژت راست نگشت کار جان.
حضرت مولانا
۲.۶k
۰۶ آبان ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.