پارت 13 بخونین و لذت ببرین
ا / ت : اره.. نخند مین وو میزنمتا واقعا که دارم از استرس میمیرم اگه اخراجم کنه چیکار کنم
مین وو : یهو حالت صورتش برگشت و جوری اعصبانی گفت :یعنی واقعا الان این برات مهمه برات مهم نیست که ..... بقیه حرفش رو خورد و رفت من با قیافه متعجب نگاش کردم که رفت😓
( از دید چانیول)
بعد اینکه دیشب برگشتم خونه هنوز توی شک بودم ولی قلبم هنوز داشت تند میزد ..توی فکر بودم که ا / ت و سویون رو دیدم که از در شرکت وارد شدن قلبم شروع کرد تند زدن واقعا خودمو درک نمیکنم که دیدم مین وو بغلش کرد و بردش سمت کافه تریا
سهون :این صدای چیه .....عه صدای قلب چانیوله عاشق شده وای وای 😋😋😋😜
چانیول : سهون .. خفه شو برو کافه تریا ببین اونا دارن چیکارمیکنن
سهون : تو عاشقشی من برم ببینم واقعا که چانیول .چانیول : حرف نزن من به مین وو اعتماد ندارم برو ببین با ا / ت چیکار داره .سهون : لابد بخاطر دیشب .... چانیول :😒😒 جدی نگاش کردم که حرف شو خورد و رفت
( از دید سهون ) چجوری نگاه میکنه اخه تو طاقت نداری عشقتو با کسی ببینی من برم حواسم بهش باشه😏
بعد اینکه رفتم کافه تریا ا / ت دیدم تنها بود رفتم سمتش و بهش سلام کردم سهون : سلام ا / ت شی
ا / ت : سلام نکنه توام میخوای درباره دیشب حرف بزنی ..... نگام کرد دید دارم میخندم متوجه اش که شدم خندمو خوردم سهون چی نه ا / ت شی نه بخاطر این نیومدم نگران نباش راستش چانی... هیچی تا اسمش اومد مثل جن زده ها نگام کرد گناه داشت سهون :راستش الان که فکر میکنم ما خیلی باهم اشنا نشدیم نشستم و ادمه دادم : تو اینجا منشی چانیولی و از کی اینجا کار میکنی ، ا / ت : من با امسال که بیاد میشه 5 سال که اینجا کار میکنم ، و دیگم فکر نکنم منشی رییس باشم .، تو اینجا چیکار میکنی سهون : من عکاس اینجام ... نه بابا بین خومون باشه ها ولی وقتی که سویون دیشب تورو برد چانیول رفت دستشویی رفتم دنبالش دیدم دست گذاشت رو لبشو خندید ا / ت :😕😓 سهون : اونجوری نگاه نکن حتی الانم...... چانیول : یا سهونا 😠سهون : ا / ت شی کار نداری من برم من زندگیمو خیلی دوست دارم
( از دید ا / ت) بعد اینکه سهون رفت من سرمو انداختم پایین که دیدم چانیول هنوز داره نگام میکنه ا / ت:😳😖
چانیول :😶 ا / ت : رییس ... من واقعا معذرت میخوام ببخشید من گفتم تو نوشیدن خوب نیستم من دست خودم نیست کارام....چانیول :بسه ✋ اشکال نداره بعدم تو که نمیتونی نخور ا / ت :😳 چشم ببخشید چانیول : بیا سر کارت اگه دلت خواست باهم به سمت اسانسور رفتیم و رفتیم طبقه 3 چانیول رفت تو اتاقش منم رفتم تو سر میزم...
#پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید
مین وو : یهو حالت صورتش برگشت و جوری اعصبانی گفت :یعنی واقعا الان این برات مهمه برات مهم نیست که ..... بقیه حرفش رو خورد و رفت من با قیافه متعجب نگاش کردم که رفت😓
( از دید چانیول)
بعد اینکه دیشب برگشتم خونه هنوز توی شک بودم ولی قلبم هنوز داشت تند میزد ..توی فکر بودم که ا / ت و سویون رو دیدم که از در شرکت وارد شدن قلبم شروع کرد تند زدن واقعا خودمو درک نمیکنم که دیدم مین وو بغلش کرد و بردش سمت کافه تریا
سهون :این صدای چیه .....عه صدای قلب چانیوله عاشق شده وای وای 😋😋😋😜
چانیول : سهون .. خفه شو برو کافه تریا ببین اونا دارن چیکارمیکنن
سهون : تو عاشقشی من برم ببینم واقعا که چانیول .چانیول : حرف نزن من به مین وو اعتماد ندارم برو ببین با ا / ت چیکار داره .سهون : لابد بخاطر دیشب .... چانیول :😒😒 جدی نگاش کردم که حرف شو خورد و رفت
( از دید سهون ) چجوری نگاه میکنه اخه تو طاقت نداری عشقتو با کسی ببینی من برم حواسم بهش باشه😏
بعد اینکه رفتم کافه تریا ا / ت دیدم تنها بود رفتم سمتش و بهش سلام کردم سهون : سلام ا / ت شی
ا / ت : سلام نکنه توام میخوای درباره دیشب حرف بزنی ..... نگام کرد دید دارم میخندم متوجه اش که شدم خندمو خوردم سهون چی نه ا / ت شی نه بخاطر این نیومدم نگران نباش راستش چانی... هیچی تا اسمش اومد مثل جن زده ها نگام کرد گناه داشت سهون :راستش الان که فکر میکنم ما خیلی باهم اشنا نشدیم نشستم و ادمه دادم : تو اینجا منشی چانیولی و از کی اینجا کار میکنی ، ا / ت : من با امسال که بیاد میشه 5 سال که اینجا کار میکنم ، و دیگم فکر نکنم منشی رییس باشم .، تو اینجا چیکار میکنی سهون : من عکاس اینجام ... نه بابا بین خومون باشه ها ولی وقتی که سویون دیشب تورو برد چانیول رفت دستشویی رفتم دنبالش دیدم دست گذاشت رو لبشو خندید ا / ت :😕😓 سهون : اونجوری نگاه نکن حتی الانم...... چانیول : یا سهونا 😠سهون : ا / ت شی کار نداری من برم من زندگیمو خیلی دوست دارم
( از دید ا / ت) بعد اینکه سهون رفت من سرمو انداختم پایین که دیدم چانیول هنوز داره نگام میکنه ا / ت:😳😖
چانیول :😶 ا / ت : رییس ... من واقعا معذرت میخوام ببخشید من گفتم تو نوشیدن خوب نیستم من دست خودم نیست کارام....چانیول :بسه ✋ اشکال نداره بعدم تو که نمیتونی نخور ا / ت :😳 چشم ببخشید چانیول : بیا سر کارت اگه دلت خواست باهم به سمت اسانسور رفتیم و رفتیم طبقه 3 چانیول رفت تو اتاقش منم رفتم تو سر میزم...
#پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید
۲۳.۵k
۲۵ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.