من میمونم:)
نتونستیم باهم باشیم،گرایشمون بهم نبود.ولی انقدری دوسش داشتم که مجبور شد قبول کنه...
نه من چیزی بودم که تصور میکرد و نه اون چیزی بود که تصور میکردم.
اون خیلی برام وقت گذاشت،
درحالی که کلاس دهم بود و تیزهوشان میخوند.
من شیشم بودم ولی ازش سه سال کوچیکتر بودم،
(ریاضیاتم درسته(اون:۱۶)(من:۱۳).)
پسر بود.
صدرصد خانوادم بهم گیر دادن
ولی گذشت..
زمانی که ترکم کرد برام این شعر شهریار رو نوشت:
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی ولیکن عقب سرنگران
ما گذشتیمو گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران وای به حال دگران
...
منم براش اینو درلحظه سرودم:
گر تو برگردی ز داستان های دراز
این رسمش نبود،ترکم کردی تو باز
تو مرا عاشق کردهای،رفتی و طردم کردهای
طردشدگان را چه به عاشقی؟
ترکت میکنم اما بدان این از سر اجبار است،
ولیکن عاشق شدم،عشق من در بیراه است...
یکساله همو میشناسیم...
دوستت دارم..
خداحافظ:)
نه من چیزی بودم که تصور میکرد و نه اون چیزی بود که تصور میکردم.
اون خیلی برام وقت گذاشت،
درحالی که کلاس دهم بود و تیزهوشان میخوند.
من شیشم بودم ولی ازش سه سال کوچیکتر بودم،
(ریاضیاتم درسته(اون:۱۶)(من:۱۳).)
پسر بود.
صدرصد خانوادم بهم گیر دادن
ولی گذشت..
زمانی که ترکم کرد برام این شعر شهریار رو نوشت:
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی ولیکن عقب سرنگران
ما گذشتیمو گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران وای به حال دگران
...
منم براش اینو درلحظه سرودم:
گر تو برگردی ز داستان های دراز
این رسمش نبود،ترکم کردی تو باز
تو مرا عاشق کردهای،رفتی و طردم کردهای
طردشدگان را چه به عاشقی؟
ترکت میکنم اما بدان این از سر اجبار است،
ولیکن عاشق شدم،عشق من در بیراه است...
یکساله همو میشناسیم...
دوستت دارم..
خداحافظ:)
۸۶۹
۱۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.