برده کوچک ارباب
فصل اول
پارت ۱۰
میدونستید حمایتا کمه؟
کم باشه پارت نمیدم ها
دیگه خود دانید
با زبونش بازی کردم
حدود ده مین با زبونش بازی کردم وLب گرفتیم
که اrضا شدم
کشیدم بیرون و رفتم حموم
بعد از ۳۰ مین از حموم اومدم و دیدم توی خودش یه گوشه جمع شده و گریه میکنه
رفتم پیشش
گرفتم
"میدونی اربابت اصلا از گریه کردن خوشش نمیاد
دماغشو کشید بالا
و گفت
*ن..نه ن..نمیدونستم..فین...فین
"بلند شو بلند شو ببرمت دکتر
*م..من لباس..فین...ندارم...فین
"بیا یه هودی خودمو بپوش
تا از اونجا بریم برات لباس بگیریم
*....
"شنیدی چی گفتم؟
*ب..بله
"بلند شو پس
*ن..نمیخوام
ش..ش..ما منو میزنی
"بلند نمیشی نه؟
*....
"هیچ جوابی نداد مجبور شدم خودم پرنسسی بغلش کنم و ببرم توی ماشین
از اتاق رفتم بیرون و به کونیکیدا گفتم که
در ماشینو باز کنه
چویا تمام مدت موهاش روی صورتش بود و منو از زیبایی توصیف نشدنیش محروم کرده بود
بهش گفتم
"موهاتو بردار
*ن..نه شما...هیق...منو میزنی
"بردار وگرنه قیچیشون میکنم
پارت ۱۰
میدونستید حمایتا کمه؟
کم باشه پارت نمیدم ها
دیگه خود دانید
با زبونش بازی کردم
حدود ده مین با زبونش بازی کردم وLب گرفتیم
که اrضا شدم
کشیدم بیرون و رفتم حموم
بعد از ۳۰ مین از حموم اومدم و دیدم توی خودش یه گوشه جمع شده و گریه میکنه
رفتم پیشش
گرفتم
"میدونی اربابت اصلا از گریه کردن خوشش نمیاد
دماغشو کشید بالا
و گفت
*ن..نه ن..نمیدونستم..فین...فین
"بلند شو بلند شو ببرمت دکتر
*م..من لباس..فین...ندارم...فین
"بیا یه هودی خودمو بپوش
تا از اونجا بریم برات لباس بگیریم
*....
"شنیدی چی گفتم؟
*ب..بله
"بلند شو پس
*ن..نمیخوام
ش..ش..ما منو میزنی
"بلند نمیشی نه؟
*....
"هیچ جوابی نداد مجبور شدم خودم پرنسسی بغلش کنم و ببرم توی ماشین
از اتاق رفتم بیرون و به کونیکیدا گفتم که
در ماشینو باز کنه
چویا تمام مدت موهاش روی صورتش بود و منو از زیبایی توصیف نشدنیش محروم کرده بود
بهش گفتم
"موهاتو بردار
*ن..نه شما...هیق...منو میزنی
"بردار وگرنه قیچیشون میکنم
۹.۱k
۱۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.