دختر مافیا پارت ۴۵
ولی دیگه وقتشه که تربیتت کنم داداشی
(دو ماه بعد)
-----------------------(ویو دو یون)-----------------------------
دو ماه شد
ولی هنوز خبری از دنیل نشده
سامانتا هم غیب شده
ما همهجا رو گشتیم اما اون هیچ جایی نبود
ما امروز به برج مافیا سرخ حمله می کنیم
تمامی اقدامات انجام شده
ما حتما باید این حمله رو انجام بدیم چون با غیب شدن دنیل و سامانتا ما دوماه نتونستیم هیچ ماموریتی انجام بدیم
بدون دنیل هیچ کاری انجام نمیشه
ایتسوشی:سرهنگ ما آماده ایم
دو یون:باشه،بریم
----------------------‐-(ویو سامانتا)-------------------‐--------
دو ماه از وقتی که فهمیدم دنیل یه خیانت کار عه میگذره
خونه ام رو عوض کردم تا نتونن پیدام کنن
و از اون موقعه دنیل رو زندانی کردم
اون از همون موقع که به دانشگاه رفته بود وارد این شغل شده بود
من تونستم اطلاعات خوبی ازش بدست بیارم
و این فوق العاده است!
بهتره یکم براش آب ببرم
در رو باز کردم
و با صحنه ای که روبه رو شدم
شکه شدم
------------------------(ویو دو یون)----------------------------
تمامی افرادی مافیا سرخ دستگیر شدن
اما خبری از سامانتا و همینطور دنیل نبود!
دو یون:هرکس که میدونه خونه رئیس تون،سامانتا هیز کجاست سریعا باید بگه!
هیچکس کمکی نمی کرد
دو یون:هرکسی که بگه حکمش کمتر میشه
که بلاخره یکی لب باز کرد
اون قبلا دوست صمیمی سامانتا بود
میا:شما فقط بخاطر برادر رئیس می خواید بدونید اون کجاست
چجوری جرعت میکنه؟
دو یون:به تو هیچ ربطی نداره!اگه میدونی باید بگی اون یکی از خطرناک ترین افرادی هست که من تا الان دیدم
میا:من بهتون میگم اما یه شرطی دارم،بزارید یه گلوله به سَم بزنم
دو یون:چرا باید بزارم همچین کاری کنی؟
روبه روی من زنو زد
میا:خواهش میکنم،التماستون میکنم
دو یون:چرا اینقدر مشتاقی؟
میا:من از سامانتا متنفرم،متنفر!
دو یون:این دلیل نمیشه
و از اتاق بیرون رفتم
اما از بیرون هم صدای التماس کردنش رو می شنیدم
میا:خواهش میکنم،التماس میکنم،اگه اگه من بهتون نگم اون کجاست حتما حتما میمیره میمیره!
منظورش با کیه؟
سریع وارد اتاق شدم
رفتم و یقه اون دختر رو گرفتم
دو یون:منظورت با کیه؟
میا:برادرش،اون رو میکشه!سامانتا حتما اون رو می کشه!
عصبی بودم
خیلی
راهی نداشتم
_____________________________________________
بنظرتون داستان روند خوبی داشت تا الان؟
البته دیگه داره تموم میشه
اومیدوارم خوشتون اومده باشه
تا پارت بعدی
جانه🩷
(دو ماه بعد)
-----------------------(ویو دو یون)-----------------------------
دو ماه شد
ولی هنوز خبری از دنیل نشده
سامانتا هم غیب شده
ما همهجا رو گشتیم اما اون هیچ جایی نبود
ما امروز به برج مافیا سرخ حمله می کنیم
تمامی اقدامات انجام شده
ما حتما باید این حمله رو انجام بدیم چون با غیب شدن دنیل و سامانتا ما دوماه نتونستیم هیچ ماموریتی انجام بدیم
بدون دنیل هیچ کاری انجام نمیشه
ایتسوشی:سرهنگ ما آماده ایم
دو یون:باشه،بریم
----------------------‐-(ویو سامانتا)-------------------‐--------
دو ماه از وقتی که فهمیدم دنیل یه خیانت کار عه میگذره
خونه ام رو عوض کردم تا نتونن پیدام کنن
و از اون موقعه دنیل رو زندانی کردم
اون از همون موقع که به دانشگاه رفته بود وارد این شغل شده بود
من تونستم اطلاعات خوبی ازش بدست بیارم
و این فوق العاده است!
بهتره یکم براش آب ببرم
در رو باز کردم
و با صحنه ای که روبه رو شدم
شکه شدم
------------------------(ویو دو یون)----------------------------
تمامی افرادی مافیا سرخ دستگیر شدن
اما خبری از سامانتا و همینطور دنیل نبود!
دو یون:هرکس که میدونه خونه رئیس تون،سامانتا هیز کجاست سریعا باید بگه!
هیچکس کمکی نمی کرد
دو یون:هرکسی که بگه حکمش کمتر میشه
که بلاخره یکی لب باز کرد
اون قبلا دوست صمیمی سامانتا بود
میا:شما فقط بخاطر برادر رئیس می خواید بدونید اون کجاست
چجوری جرعت میکنه؟
دو یون:به تو هیچ ربطی نداره!اگه میدونی باید بگی اون یکی از خطرناک ترین افرادی هست که من تا الان دیدم
میا:من بهتون میگم اما یه شرطی دارم،بزارید یه گلوله به سَم بزنم
دو یون:چرا باید بزارم همچین کاری کنی؟
روبه روی من زنو زد
میا:خواهش میکنم،التماستون میکنم
دو یون:چرا اینقدر مشتاقی؟
میا:من از سامانتا متنفرم،متنفر!
دو یون:این دلیل نمیشه
و از اتاق بیرون رفتم
اما از بیرون هم صدای التماس کردنش رو می شنیدم
میا:خواهش میکنم،التماس میکنم،اگه اگه من بهتون نگم اون کجاست حتما حتما میمیره میمیره!
منظورش با کیه؟
سریع وارد اتاق شدم
رفتم و یقه اون دختر رو گرفتم
دو یون:منظورت با کیه؟
میا:برادرش،اون رو میکشه!سامانتا حتما اون رو می کشه!
عصبی بودم
خیلی
راهی نداشتم
_____________________________________________
بنظرتون داستان روند خوبی داشت تا الان؟
البته دیگه داره تموم میشه
اومیدوارم خوشتون اومده باشه
تا پارت بعدی
جانه🩷
۱.۶k
۲۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.